هوتن شکیبا در «ابلق»؛ خیره‌کننده و باورپذیر

میثم محمدی *

بازیگران بسیاری هستند که شهامت حضور در هر نقش و هر ژانری را ندارند. دشوار است تجزیه و تحلیل کاراکتر در فضاهای متنوع ژانری و ترسیم الگوی فیزیکی و شیمیایی منطبق با فیلمنامه و همسو کردن بیان و بدن و لحن با مختصات کاراکتری که خلق می‌شود. این‌که فقط به خودت و چند نقطه بارزِ غریزی تکیه کنی، نتیجه‌ای جز تکرار نخواهد داشت.

هوتن شکیبا، تسلط عجیبی بر الزامات و ابزارهای بازیگری دارد و این احاطه را می‌توان در فیلم «ابلق» نرگس آبیار به وضوح دید. حضوری خیره‌کننده و متمایز از نقش‌هایی که پیش از این بازیگران دیگری به ایفای مشابه آن از منظر شناسنامه پرداخته‌اند. نقش‌هایی که به شدت استعداد تبدیل شدن به کاریکاتورهایی آنتی‌سمپات و پس‌زننده را دارند، اما این‌جا همه چیز از ریتم و لحن و حس مهندسی‌شده و سپس با عبور از فیلتر ذهنی بازیگر زلال شده و تصویری دل‌نشین را ارائه کرده است.

نقش‌آفرینی‌های او در سریال «لیسانسه‌ها» و فیلم «شبی که ماه کامل شد» که سیمرغ را برای او به ارمغان آورد و حضورش در صحنه تئاتر، اثبات می‌کند که شکیبا نقش را جلوتر از خود می‌بیند، یعنی این‌که اولویتش نیاز نقش است، نه این‌که نقش را زیر سایه خود ببیند. از همین رو هیچ‌کدام از نقش‌آفرینی‌های موفق او شباهتی به هم ندارد و هر کدام حس و گرافیک خاص خودش را دارد.

کاراکتر علی در «ابلق» یک عرض‌اندام هنرمندانه است که به غایت درست و باورپذیر از آب درآمده است. نگاه کنید به شکل راه رفتن و لحن منحصر به‌فرد علی که با حجم‌ و ظرافت آگاهانه‌ای دیالوگ می‌گوید و پاساژهای حسی به موقعی دارد و از طرفی مکث‌ها و بازی‌های هوشمندانه با چشم و اجزاء صورت شکیبا که یک‌تنه او را از دیگران متمایز می‌کند.

هوتن شکیبا با این نقش، خط و نشان محسوس و محکمی برای دیگر بازیگران سی و نهمین جشنواره فیلم فجر کشید و نشان داد که می‌توان به‌عنوان یکی از قدرتمندترین بازیگران حال حاضر سینما، روی هوش و توانایی و فهم بالای او حساب کرد و با خیال راحت نقش‌ها را به او سپرد.

دیدگاه