زهرا سعیدی: بازی در نقش مادرِ شهید شهریاری، برایم سخت و غم‌انگیز بود

زهرا سعیدی، بازیگر «صبح آخرین روز»، می‌گوید حُزن ناشی از اتفاق تلخی که برای شهید شهریاری و خانواده‌اش رخ داده بود، سر صحنه فیلمبرداری هم وجود داشت و همه عوامل سریال بسیار ناراحت بودیم و لحظه‌های بسیار سختی را می‌گذراندیم.
مهسا بهادری:

به گزارش جهان مانا به نقل از خبرانلاین، شهید مجید شهریاری، فیزیک‌دان و دانشمند هسته‌ای که در سال ۸۹ و در سن ۴۴ سالگی ترور شد. دانشمندی که حالا «صبح آخرین روز» روایت زندگی او از کودکی تا شهادت است و زهرا سعیدی نقش مادر این شهید را در میان‌سالی ایفا می‌کند. این هنرمند که در ماه رمضان هم در سریال «یاور» ایفای نقش کرد، علاوه بر بازیگری مهارتی هم در نویسندگی دارد.

به بهانه نقش‌آفرینی زهرا سعیدی در سریال «صبح آخرین روز» با کارگردانی حسین تبریزی، به گفت‌وگو با این هنرمند پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

پیش از این‌که در این سریال نقش آفرینی کنید، چه‌ شناختی از شخصیت شهید شهریاری داشتید؟

شناخت چندانی نداشتم، اما می‌دانستم یکی از مهم‌ترین نوابغ ما، بسیار ناجوانمردانه به شهادت رسیده است و حزن از شهادت ایشان سر صحنه فیلمبرداری هم وجود داشت، همه ما از بابت اتفاق تلخی که برای ایشان و خانواده‌اش افتاده بود، بسیار ناراحت بودیم و لحظه‌های بسیار سختی را می‌گذراندیم.

«صبح آخرین روز»، دومین سریال امنیتی است که سال ۱۴۰۰ پخش می‌شود، فکر می‌کنید چرا تلویزیون به سمت ساخت چنین سریال‌هایی رفته است؟

من دلیل این موضوع را نمی‌دانم به هرحال براساس اولویت‌هایی، فیلمنامه‌ها نوشته و تولید می‌شوند. اما دلیل اصلی بازی من در این سریال احترام ویژه به شهید مجید شهریاری است. وقتی که متوجه شدم، این سریال روایت زندگی شهید شهریاری است، تصمیم گرفتم در این کار بازی کنم.

مهم‌ترین و بزرگ‌ترین چالشی که برای ایفای نقش داشتید چه بود؟

مسئله‌ای که وجود داشت و بیش‌تر ذهن مرا در گیر می‌کرد، این بود که چرا با استعدادها و نوابغی که در کشور ما وجود دارد، این‌گونه برخورد می‌شود و عده‌ای دنبال آن هستند که به هر طریقی نگذارند ایران رشد کند.

فکر می‌کنید تمایل مخاطبان تلویزیونی، به سریال‌های حال حاضر بیش‌تر است یا به سریال‌های طنزی که در دهه هشتاد بیشتر ساخته می‌شد؟

من فکر می‌کنم به دلیل وضع روحی‌ای که مردم بخاطر شرایط حال حاضر دارند، تمایل‌شان به دیدن سریال‌های طنز بیش‌تر باشد. البته طنز با محتوا مثل «پاورچین».

کیفیت سریال‌هایی که درگذشته ساخته می‌شد، با سریال‌هایی که الان نمایش داده می‌شود، قابل مقایسه نیست، نمی‌گویم همه سریال‌ها افت کرده‌اند، اما از هر شش سریال شاید یک سریال پیدا شود که باب میل مخاطبان تلویزیونی باشد. چرا یک رسانه که همه مردم مخاطب آن هستند نمی‌تواند آن طور که شایسته است نظر مخاطبش را جلب کند؟

نمی‌دانم، ولی وقتی شما با یک تهیه کننده صحبت می‌کنید، می‌داند سریال خوب چیست، برنامه‌سازی خوب را هم بلد است اما دلیل این‌که چرا همان برنامه‌ساز درگذشته برنامه خوب می‌ساخته و حالا نمی‌سازد را نمی‌دانم.

مادر شهید شهریاری در سن جوانی لهجه دارند، اما در سنین میان‌سالی که شما نقش را ایفا می‌کنید این لهجه وجود ندارد، چرا این تفاوت وجود دارد؟

من سعی کردم که لهجه را نگه دارم، اما آقای تبریزی، کارگردان ترجیح دادند لهجه نداشته باشم تا این‌که آن را اشتباه تلفظ کنم، با این وجود من سعی کردم آهنگ صدا و نوع حرف زدن را همان‌گونه که قمر جوان صحبت می‌کرد، بیان کنم.

شما خودتان مادر هستید و در سریال‌ها هم نقش مادر را ایفا می‌کنید، اما موضوعی که در سریال‌های ما وجود دارد این است که، مادرها را در حالتی غیرواقعی نشان می‌دهد، در اغلب این آثار مادرها نه حال فرزندانشان را متوجه می‌شوند، نه حال همسرشان را، از آشپزخانه خارج نمی‌شوند و از هیچ چیز هم سر در نمی‌آورند، مگر مادران ما در واقعیت این‌گونه‌اند؟

بله، درست است در بیشتر موارد، مادران تلویزیون همین‌گونه به نمایش گذاشته می‌شوند و نقش‌شان هم بسیار کلیشه‌ای می‌شود و نظر من این است که باید شخصیت‌های زندگی واقعی را به نمایش بگذاریم اما کسی به نظر من توجهی ندارد.

در بیشتر موارد، مادران تلویزیون بسیار کلیشه‌ای به نمایش گذاشته می‌شوند .اگر درست نیست شما چرا این سبک نقش‌ها را ایفا می‌کنید؟

آن‌ها هم نقش هستند اما در طول یک سال شاید بیش‌تر از پنج پیشنهاد داشته باشم که مادر خانواده این‌گونه است و آنها را رد می‌کنم اما یکی از جذابیت‌هایی که کاراکتر مادر شهید شهریاری دارد این است که کاملا طبیعی و مستقل است و یک شخصیت کاملا واقعی دارد.

شما به عنوان یک خانم موفقی که در عرصه اجتماع هم حضور دارد، شناخته می‌شوید، تئاترها و سریال‌هایی که در آن ایفای نقش می‌کنید، کتابی که نوشته‌اید و حتی فرزندان هنرمند و موفقی که تحویل جامعه داده‌اید حاکی از این ماجرا است، اما یک موضوعی وجود دارد، چرا یک فردی که متولی فرهنگ جامعه به حساب می‌آید می‌گوید زن باید در خانه بنشیند و فرزندانش را بزرگ کند؟ شما موافق این عقیده هستید؟

مسلم است که من این عقیده را قبول ندارم، به‌حمدالله ملتی اهل خرد هستیم. وقتی سخنی را می‌شنویم، می‌سنجیم اگر با عقیده ما مخالف بود، اهمیت نمی‌دهیم. هرکس که اظهار نظری می‌کند، عقیده شخصی خودش را بیان می‌کند، قرار نیست بپذیریم و به آن عمل کنیم.

متاسفانه متوجه شدیم که بابک خرمدین به طرز خیلی ناراحت کننده‌ای کشته شدند، شما که نویسنده هستید و علاقه‌ای هم به رمان نویسی دارید، فکر می‌کنید بتوان داستان زندگی ایشان را تبدیل به کتاب و یا فیلمنامه کرد؟

حتما می‌توان داستان زندگی بابک خرمدین را نوشت، اما به شرط آن‌که واقعیت‌های پنهان زندگی او مشخص شود، متاسفانه الان به قدری حرف و حدیث و حاشیه وجود دارد که اصل ماجرا هنوز مشخص نشده است و نکته دیگر این‌که نوشتن این داستان در صورتی فایده دارد که نفعی به حال جامعه داشته باشد و چیزی را آموزش دهد. خود این خبر بسیار مخرب و ناراحت‌کننده بود و همه را غمگین و مضطرب کرد.

وارد موضوع نویسندگی شدیم، چند وقت پیش در یک برنامه تلویزیونی چند مهمان فوتبالیست حضور داشتند و در پاسخ به سوالی نویسنده‌ها را آدم‌های بیکاری دانستند. در وهله اول، واکنش شما به عنوان یک نویسنده، نسبت به این موضوع چه بود؟ در وهله دوم چه اتفاقی برای یک جامعه رخ می‌دهد که اسطوره‌های ورزشی آن که بسیاری آن‌ها را قبول دارند، چنین دیدگاهی نسبت به نویسندگان دارند؟

اول این‌که رخ دادن این موضوع نشان می‌دهد که بیماری بی‌سوادی، لمپنیسم و خودپسندی و خود بزرگ‌بینی در جامعه ما بسیار عمیق‌تر و وخیم‌تر از آن چیزی است که تصور می‌کنیم. خودم وقتی آن مصاحبه را دیدم، دلم گرفت. نه به این دلیل که نویسنده‌ام، من تنها یک کتاب نوشته‌ام و خودم را نویسنده نمی‌دانم، دلم به این دلیل گرفت که چرا یک عده فرهنگ یک جامعه را به سخره گرفته‌اند، نمی‌دانم دلیل آن چیست، شاید، میکروفن کاری می‌کند که آدم‌ها منطق‌شان را پشت سر می‌گذارند و هرچه که به ذهن‌شان می‌رسد می‌گویند.

شما یک خانواده کاملا فرهنگی، هنری دارید، اما موضوعی که وجود دارد این است که بسیاری معتقدند، جامعه هنری ما جامعه مناسبی نیست و حتی عده‌ای اجازه نمی‌دهند که فرزندان‌شان به این سمت بروند.

علاقه به هنر و انجام مشاغل هنری مستلزم داشتن استعداد ذاتی است. پدر و مادر نمی‌توانند بچه ها را وادار کنند از هنر دست بردارند. اما دلیل اصلی این که اولیا تمایل ندارند فرزندشان به دنبال هنر برود، کم‌اعتنایی متولیان به هنرمندان است. اگر قدر هنر شناخته می‌شد، این‌گونه مورد کم‌لطفی قرار نمی‌گرفت.

دیدگاه