سن بلوغ پسران به دبستان رسید | علت بلوغ زودرس چیست؟

مدتها است کاهش سن بلوغ و رسیدن آن به دوران پیش از نوجوانی دغدغه فعالین حوزه کودک، روانشناسان و به ویژه خانوادهها شده است. در حالی که نمیتوان نقش عظیم رسانهها، فضای مجازی، بازیهای رایانهای، برنامهها کودک و انیمیشن و… را در این امر نادیده گرفت.
به گزارش جهان مانا به نقل از ایسنا، دکتر فریبرز درتاج رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران، با اشاره به کاهش سن بلوغ پسران و رسیدن آن به سنین دبستان به ایسنا گفت: در کشورهای غربی این پدیده از آمار بالاتری برخوردار است اما در کشور ما هم وجود دارد. برخورداری از معلمان زن برای پسران مقطع ابتدایی نیز میتواند جزو دلایل بیشمار کاهش سن بلوغ باشد اما سهم و نقشش در مقابل سایر عوامل، به لحاظ آماری چندان قابل تبیین نیست.
نگاه تقلیل گرایانه به کاهش سن بلوغ با دید تک عاملی به موضوع
وی با بیان اینکه نگاه تک عاملی به پدیده کاهش سن بلوغ پسران به سنین دبستان و انتظار برچیدن مشکل پس از حذف همان عامل، نوعی نگاه تقلیل گرایانه به موضوع است، اظهار کرد: مساله کاهش سن بلوغ تحت تأثیر عوامل متنوع و پر قدرتتری از مواجهه با معلم غیر همجنس هست و نسبت به آن عاملی پیشینی محسوب میشوند و نه پسینی؛ لذا دیدن همه عوامل به صورت توامان با هم و اقدام مؤثر و متناسب در جهت کاهش اثرات آن میتواند کمک کننده باشد.
این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، کاهش اعتماد بین فردی در خانواده و ضعف کارآمدی خانواده و فردگرایی مفرط را مهمترین دلایل روانشناختی کاهش سن بلوغ دانست و افزود: از دل خانواده ناکارآمد، فرزند نظارت گریز بیرون خواهد آمد و آنگاه که در معرض رقیب تیز چنگی مثل رسانه های نوین ارتباطی قرار گیرد پروژه کاهش سن بلوغ، تکمیل و به گواه پژوهشهای بیشمار تبعات جبران ناپذیر سازشی ناظر به آینده از جمله ایجاد جو بدبینی و سوءظن بعد از ازدواج نسبت به همسر، افزایش طلاق، افزایش خیانت، ناسازگاری زناشویی و خانوادگی و یا افزایش سطح تنیدگی و آسیبهای شناختی-رفتاری بسیاری از قبیل درگیریهای آزاردهنده فضای ذهنی، افت تحصیلی، وابستگی اختلالهای هیجانی و عاطفی، خودکشی، برداشتهای منفی از ظاهر خود، بیقراری و برانگیختگی روانی زیاد، احساس یأس در صورت ترک شدن، میل به تنوعطلبی، پنهان کردن و تحریف هویت، روابط جنسی خارج از چارچوب رسمی ازدواج و تشکیل خانواده، روابط جنسی پیش از ازدواج و موارد بیشمار دیگری را ایجاد میکند.
بمباران برنامههای ماهوارهای، رسانهای و کاهش سن بلوغ دانش آموزان
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است که دانشآموزان ما امروز تحت تأثیر بمباران برنامه های ماهوارهای و رسانهای هستند و سبک پوشش، نوع موسیقی، نوع بازیهای رایانهای، فیلم های ماهوارهای، جو عاطفی خانواده، نوع پوشش برادران و خواهران بزرگتر در خانواده و چندین عامل دیگر برای کاهش سن بلوغ آنها وجود دارد که دارای قدرت تبیین بسیار بیشتری نسبت به مواجهه آنها با معلم غیر همجنس است.
درتاج در بخش دیگر سخنانش درباره عشق برخی دانش آموزان نسبت به مدرسان غیر همجنس خود، تصریح کرد: وقتی از عشق بین دو جنس مخالف و بدون رابطه محرمیت صحبت میکنیم، در واقع از یک برانگیختگی رشدی اجتماعی مهم صحبت میکنیم که تأثیرات ساختی عمیقی بر نهاد خانواده و ازدواج میگذارد و بهمرور ساختار و کیفیت تربیتی آن را با چالشهایی جدی مواجه میکند.
عشق "خود پیرو" نسبت به مدرس غیر همجنس
وی عشق برخی دانشآموزان به مدرسان غیر همجنس خود را از جمله عشقهای خودپیرو و مبتنی بر امیال و حالات شخصی دانست و ادامه داد: این عشق، عشق مجازی و رنگی و نه عشق حقیقی است. ما در حوزه عشقورزی محبت را استانداردی میدانیم که آگاهی از آن و کاربرد آن نسبت به جنس مخالف در چارچوب مناسب آن یعنی ازدواج و تشکیل خانواده و زن و مرد را در زمینه اخلاق عشقورزی نسبت به یکدیگر مجهز میکند و به واسطه این استانداردها میتوانند به جایی برسند که دو طرف منتظر بازخورد از یکدیگر نباشند بلکه با جان و دل و از سر ایثار، رحمت و شفقت، خویش را به زندگی مشترک عرضه دارند و موجبات گرمی و استحکام بنیان خانواده، امنیت خاطر و آرامش روابط را فرآهم آورند و اینگونه عشق، عشق حقیقی است.
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران درباره ویژگی چنین دانش آموزانی که با دلیل و یا بدون دلیل خاصی عاشق مدرس خود میشوند، خاطر نشان کرد: عدم بهره یا برخورداری کم از مهارتهای اجتماعی، ترس از صمیمیت، تجربه فراز و فرود عاطفی شدید، حسادت عاطفی، عدم تمایل به برقراری روابط صمیمی درازمدت و جدایی عاطفی و خوداتکایی در هر فردی باعث میشود تا علاوه بر اشتیاق برای برقراری روابط صمیمانه با جنس مخالف؛ نسبت به تعهد در آن رابطه عاشقانه نیز بیمیل باشد. برابر پژوهش های متعدد روانشناختی انجام شده، این دسته افراد که در یک نگاه عاشق شدهاند، بهشدت مستعد بیاعتمادی شناخته شده و به همین دلیل، در برقراری رابطه با جنس مخالف بهشدت تنوعطلب هستند.
به گفته درتاج، بر اساس کارهای پژوهشی عمیق و برجستهای که با رویکرد دینی به موضوع عشقورزی پرداختهاند، عمده شرایط علّی که از سوی اینگونه افراد برای این دست عشقورزیهای یاد شده و بر اساس تجربه زیسته افراد عنوان میشود؛ معطوف به باورداشتهای اعتقادی و مذهبی، جو خانواده و نظارت والدین، چالشها و تجارب اخلاقی، تحولات هویتی فردی، اجتماعی و فرهنگی و هویتسازی رسانههای نوین ارتباطی است که شدت و ضعف هر کدام از این عوامل میتواند نقش تسهیلگر یا بازدارنده در بروز چنین پدیدهای ایفا کند.
عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، چنین عشق ورزیهایی را طبیعی ندانست و ادامه داد: اگرچه عشقورزی بین دو جنس مخالف مفهومی جهانی است و نگرشهای زیر بنایی یکسانی به آن در تمامی جوامع قابل مشاهده است، اما در محیطهای فرهنگی مختلف، شکلهای پویشی متفاوتی به خود میگیرد. ضمن اینکه تجارب تربیتی، جامعهپذیری و هنجارپذیری متفاوت توسط هر یک از افراد میتواند بر جنبههای فردی عشقورزی تأثیر بگذارد.
وی همچنین این را هم گفت که پژوهشهای متعددی تأثیر تجربههای اولیه کودک درون خانواده، کیفیت دلبستگی کودک با والدین، همسالان و سایر چهرههایی که با آنها نیز دلبستگی دارد را بر روابط نزدیک، صمیمانه و عاشقانه بعدی فرزندان در سنین بلوغ با دیگران نشان داده است.
نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی مجازی در عشقورزیهای غیر طبیعی
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: بنابراین خلاءهای عاطفی کودکان میتواند مبنایی قوی برای اینگونه رفتارها در تعاملات عشقورزی آتی آنها باشد. البته تنها دلیل نیست. نباید از نقش فراگیر رسانه های غربی مثل ماهواره و اینترنت و …. که در دسترس این افراد هست، غافل شد. آخرین پژوهشی که در این زمینه یکی از دانشجوهای دکتری بنده انجام داده بود، نشان داد که نقش ماهواره و رسانه ها و شبکه های اجتماعی مجازی بسیار پررنگ تر از خلاءهای عاطفی هست.