چند نکته به بهانه توقیف روزنامه سازندگی و مصائب مرجعیت رسانهای
خیابانهای پاییزی امسال، بسیاری از پدیدههای نهفته در لایههای زیرین اجتماعی را عیان کرد و به سطح کشاند؛ مسائلی مثل فقر مزمن، کاهش امید، اعتماد و سرمایه اجتماعی، ارزشهای تغییرکرده نسلی و مواردی از این قبیل؛ از گفتمانهای محدود جامعه علمی، به گفتمان سیاسی و عمومی راه پیدا کرد.
یکی از پدیدههای مهم و تکاندهنده، کوچ مرجعیت رسانهای از داخل به خارج بود. پیش از این، بسیاری، از جمله نگارنده درباره کوچ مرجعیت خبری، هشدار داده بودند: ««مطالعه پیمایشی بر روی اعتبار رسانههای خبری در جریان تحولات اجتماعی قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸» یکی از مقالههای پژوهشی انجامشده در این خصوص است.»
حتی مطالعات نشان داده که در سالهای اخیر، پس از کوچ مرجعیت خبری، مرجعیت تفریحی نیز از رسانه تصویری داخل، به میزان قابلتوجهی به سمت رسانههای فارسیزبان خارج از کشور کوچ کرده است و بدینسان بخشی از خانوادههای ایرانی بیننده سریالهای ماهوارهای شدهاند. به هر حال در میان ناآرامیها و اعتراضات اخیر، رسانههای فارسیزبان، که با پول دولتهای بدخواه ایران اداره میشوند، درصدد صداگذاری، جهتدهی، معناسازی و به خشونت کشاندن صداهای واقعی ناآرامیها برآمدهاند. این رسانهها بدون هیچ مسئولیت و کاملا به شکل برنامهریزیشده و هدفدار، محتواهایی مبنی بر قطبیسازی، تشدید رویارویی و خونین کردن خیابانها تولید کردهاند. در این میان، رسانههای دولتی همچون صداوسیما بهرغم داشتن بودجههای عظیم، از کمترین قدرت اقناعسازی برخوردار بودهاند. در عین حال سازمانهای نظارتی و کنترلکننده نیز که همیشه با یک میکروسکوپ به دنبال معناشناسی از یک واژه یا تیتر هستند، بازهم جهت مواجهه و کنترل را با روشهای معمول و مألوف، به سمت رسانههای داخل گرفتهاند.
بهنظر میرسد باید در یک سیستم دولتی هوشمند، ایجاد تمهیداتی برای بازگرداندن مرجعیت رسانهای به داخل، یک ضرورت اجتنابناپذیر محسوب شود و در کنار اصلاحات ضروری در حوزههای سیاست داخلی، خارجی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، تجدیدنظر در سیاستهای رسانهای صورت پذیرد.
آنچه که این روزها شاهدیم ظاهرا در کنار نادیدهانگاری نسبت به پدیدهای که در خیابانها رخ داد؛ مسئله مرجعیت رسانهای نیز نهتنها مورد تجدیدنظر قرار نگرفت بلکه به شکل حیرتانگیزی سیاستهای سلبی هم دنبال میشود. برخورد هیاتنظارت با تیتر روزنامه سازندگی و تصمیم به توقیف روزنامه بهطور فوری و سریع، در همین راستا قابل ارزیابی است. پیش از آنکه به الزامات سیاستگذاری نوین رسانهای بپردازم، مایلم تصمیمگیران هیات نظارت را دعوت به بازنگری واقعبینانه در رویههای معطوف به مصالح ملی نمایم؛ بهگونهای که احساس حمایت و انصاف از آن متصور شود.
در همین سالهای پیش با تیترهای سخیف و غیرحرفهای در بخشی از رسانههای وابسته به یک جناح _که عمدتا هم با منابع دولتی اداره میشوند- مواجه بودیم که کاملا با تساهل، با اینگونه رسانههای مخالف دولت وقت، رفتار میشد.
تجربه سالهای گذشته را مرور میکنم. در دوگانهسازیهای واکسن با فشارهای طوماری برای عدم واردات و متهم کردن دولت به بیاعتنایی به تولید داخل، تا حمله به برجام و حسرت و فشاری که بر نسلهای امروز و آتی گذاشته شد، مسئله ارز ۴۲۰۰ تومانی و براندازخوان بودجه و قسعلیهذا که در حوصله این مقاله نمیگنجد، امروز انتظار بیشتری برای صبوری، خویشتنداری و ایجاد زمینه برای پرسش و پاسخ، مبتنی بر گفتوگو میرود.
معتقدم اصلاح سیاستهای رسانهای و سیاستگذاری نوین در دو جهت برای آرامش جامعه و همچنین مصونسازی موجهای تحولخواهی و اعتراض در داخل از گزند صداگذاریهای غیرخیرخواهانه خارجی، ضروری است. به نظر میرسد نیازمند اصلاح سیاستهای خبری و اطلاعرسانی صداوسیما و مجموعه رسانههای دولتی هستیم؛ متاسفانه برخی از روزنامههای منتسب به دولت، گویی هنوز در فضای انتخابات گذشته هستند و بیش از آنکه ایجابی عمل کنند، مشی سلبی را در پیش گرفتهاند.
یک استعاره نقادانه رایج شده است که « "شیوه" به گاه ناآرامیها؛ بیحجاب برای صندوق رای»؛ به همین جهت شایسته است از این پس، صداوسیما پایهگذار گفتوگوهای بزرگ ملی شود و نهادهای مدنی و جناحهای مختلف امکان گفتوگو در آن را بیابند. اتفاقا امکان دادن به صداهای خاموش، سیاستی است که لازمه عبور از این شرایط است.
از سوی دیگر، ایجاد امکان نقدها، روزنامهنگاری تحقیقی در مطبوعات مستقل و حتی مخالف دولت نیز، میبایست مورد سیاستگذاری و حمایت قرار گیرد. بدون تردید آنانی که با مسئولیتپذیری به روزنامهداری، اداره پایگاههای خبری و مدیریت خبرگزاریها مشغول هستند، بدون تردید از افراد دلسوز و خیرخواه جامعه میباشند و در چارچوبهای همین نظام و قانون اساسی، تلاشهای خود را با همه مشکلات اقتصادی و نظارتی دنبال میکنند. من هرگاه تحلیلهای رسانههای فارسیزبان شبکههای ماهوارهای را با یادداشتهای داخلی مقایسه و تحلیل میکنم، بالندگی و برتری نظری منتها از نوع دلسوزانه، کاملا در یادداشتهای داخلی را محسوس میبینم و در مقابل، رسانههای خارجی، تقریبا جملگی اقدام به تکرارهای ناقص، همراه با معناسازیهای دلخواه میکنند.
فرصت دادن برای انتقال صدای همه مردم توسط رسانههایی که تعلق خاطرشان به ایران و امنیت ملی در مقابل بدخواهان ایران ثابت شده است و تاکنون با پایمردی در «میانه» ایستادهاند و حتی مورد هجمه براندازان خارجی هم قرار گرفتهاند، مسیری عقلانی، درست و راهگشا است و گام اول، تجدیدنظر در اقداماتی مانند برخورد با روزنامه سازندگی بهخاطر یک تیتر است.
*جامعهشناس و سخنگوی دولت دوازدهم
منبع: هم میهن