مجری باسابقه رادیو و تلویزیون پس از انجام چند عمل جراحی: من دو قلب دارم!

هرمز شجاعی‌مهر، گوینده و مجری پیشکسوت برنامه‌های خانواده رادیو و تلویزیون، می‌گوید همیشه با قلبِ شاد و پُر انرژی خود مقابل دوربین قرار گرفته و با وجود آن‌که در چند ماه گذشته چندین عمل جراحی و ابتلا به بیماری کرونا را پشت سر گذاشته است، نخواسته مشکلات و ناراحتی‌هایش را به مردم منتقل کند.

به گزارش جهان مانا به نقل از خبرآنلاین، علاقه‌مندان به برنامه‌های خانوادگی رادیو و تلویزیون، ۳۸ سال است با صدایش و نزدیک به ۳۰ سال است که با تصویرش آشنا هستند. بسیاری از مخاطبان رادیو با برنامه «خانه و خانواده» او خاطره دارند و جمع زیادی از بینندگان تلویزیون، ساعت‌ها پای اجرایش در برنامه «سیمای خانواده» نشسته‌اند؛ هرمز شجاعی‌مهر که در سن ۶۴ سالگی، همچنان حضوری پُر رنگ در عرصه رسانه دارد.

مادرانی که در دهه ۶۰، شنونده «خانه و خانواده» رادیو بوده‌اند، امروز مادربزرگ شده‌اند و کودکانِ آن روزها، اینک خودشان تشکیل خانواده داده‌اند. به بهانه همین خاطره جمعی دو سه نسل از مخاطبان رادیو و تلویزیون، به گفت‌وگو با هرمز شجاعی‌مهر نشستیم و او چون برنامه‌های تلویزیونی، صحبتش را با سلام و علیک با مخاطبان آغاز کرد.

نزدیک به چهار دهه است که مردم، شنونده و بیننده برنامه‌های اجتماعی و خانوادگی شما در رادیو و تلویزیون بوده‌اند؛ این فرصت و توشه‌ای است که کم‌تر مجری و گوینده‌ای از آن بهره‌مند است.

با سلام به شما و خوانندگان این گفت‌وگو، حدس می‌زنم پس از این مقدمه، چون بسیاری که من را می‌بینند، می‌خواهید بگویید پس از این همه سال چقدر خوب مانده‌ام.

خب بسیاری این نظر را دارند و ابراز می‌کنند. چون برای نمونه، کودکان دهه ۶۰ که دانش‌آموز و شنونده صدای شما بوده‌اند، امروز در دهه پنجم زندگی‌شان هستند و تغییر سن و سال خودشان را با مجری و گوینده‌ای مقایسه می‌کنند که ماشاء‌الله همچنان سرزنده و پر انرژی برنامه اجرا می‌کند.

معتقدم کسی که به رسانه می‌آید، باید دو قلب داشته باشد. یک قلب اندوهگین و مصیبت‌زده که مثل هر آدم دیگر می‌تواند مشکل داشته باشد و قلبی که شاد و پُر انرژی است و آن را تقدیمِ همه مردم می‌کند.

من در همین چند ماه اخیر، دچار مشکلات زیادی بوده‌ام. نخست نگران پسرم بودم که باید در این شرایط کرونایی، مینیسک پایش را جراحی می‌کرد که خوشبختانه عمل خوب گذشت و به خانه آمد. ولی زمانی که او در حال فیزیوتراپی بود، ویروس کووید ۱۹ راهش را به خانه ما باز کرد و من به همراه پسر و دختر و همسرم، کرونا گرفتیم. بیماری همسرم از دیگر افراد خانواده شدیدتر بود و به مدت دو هفته کامل در اتاقی قرنطینه شد.

عجیب این‌که تازه همسرم جانی گرفته و بهتر شده بود که مواجه با یک مشکل جسمی دیگر شدم؛ چشم من چرکی شد و عفونت پیدا کرد که دلیل آن گرفتگی مسیر اشکی بود. تنها راه خلاص شدن از این مشکل که من را به شدت آزار می‌داد، عمل جراحی بود که انجام دادم.

چه زمانی عمل کردید؟

عمل چشم را حدود ۳۷ یا ۳۸ روز پیش انجام دادم. ولی این پایان گرفتاری‌های من در چند ماه اخیر نبود، چون بلافاصله پس از عمل چشم، سردردهای عجیب و غریبی به سراغم آمد که تا حالا سابقه نداشت و حسابی جانکاه و عذاب‌آور بود. باز دکتر رفتم و پزشکی که ۴ سال پیش، تیروئید من را عمل کرده بود، تشخیص داد سینوس‌هایم چرکی است و باید جراحی شوم.

عمل تیروئید در شهریور ۱۳۹۵ را می‌گویید که شایع شد به سرطان حنجره مبتلا شده‌اید؟

بله، همان زمان که خوشبختانه تومور تیروئید من خوش‌خیم بود. واقعیتش، ظرفِ چند سال گذشته، چندین بار جراحی شده‌ام؛ از جمله تیروئید، گونه راست، معده، چشم، سینوس‌ها و … که بین دو عمل آخری من فقط حدود دو هفته فاصله بود.

پس همان‌طور که خودتان گفتید، قلب شاد شما باعث شده است تا قلب اندوهگین‌ و گرفتاری‌ها و مشکل‌های‌تان به چشم نیاید.

در همین رابطه یک خاطره برای‌تان بگویم. یکی از همکارانم پس از عمل جراحی در بیمارستان بستری بوده که دوستی به عیادتش می‌رود و با شوخی می‌گوید کمی از شجاعی‌مهر یاد بگیر؛ برخلاف او، تو چرا این قدر نازک نارنجی هستی.

من هر وقت می‌روم جلوی دوربین، تلاش می‌کنم شاداب و پر انرژی باشم. برنامه رادیویی یا تلویزیونی خانواده، مثل خانه و خانوادهِ خود آدم است. اگر دردی، مشکلی یا عصبانیتی داشته باشیم، چطور پشت در خانه آن‌ها را جا می‌گذاریم و با لبخند وارد می‌شویم، در برنامه خانواده تلویزیون هم باید همین کار را بکنم.

من تلاش کردم شادی و انرژی مثبت را همیشه به مردم هدیه کنم، چون باور دارم آدم‌ها همان جوری زندگی می‌کنند که فکر می‌کنند.

و همه این سال‌ها فقط در برنامه‌های خانواده رادیو و تلویزیون حضور داشتید، چرا؟

به چند دلیل. نخست دلم می‌خواست صدا و تصویر من هویت داشته باشد و مردم با دیدن من به یاد خانواده و مسائل مربوط به آن بیفتند. دوم این که خانواده یک نهاد مهم، بی‌نظیر و محکم است که به هویت جامعه شکل می‌دهد.

سواد کلاسیک ما شاید خیلی بالا باشد، اما سواد ارتباط و تعامل ما با خانواده واقعا چقدر است؟ البته من خودم را می‌گویم. برای همین فکر می‌کنم در این زمینه همیشه باید در حال یاد گرفتن مطالب و نکات تازه باشیم.

و با توجه به نظر و نگاه مثبتِ مردم، برنامه‌های خانواده رادیو و تلویزیون، دست‌کم در دو دهه ۶۰ و ۷۰ و نیمه نخستِ دهه ۸۰، نقشی پُر رنگ در آموزش به مخاطبان داشتند.

کار سختی بود که با حضور کارشناسان برنامه به خوبی انجام می‌شد. چند خاطره درباره تاثیر این برنامه در ذهن دارم که بد نیست شما هم بدانید. برای مثال، یک‌بار شعری حزن‌انگیز درباره طلاق در برنامه رادیویی «خانه و خانواده» خواندم که از نگاه و زبان یک کودک روایت می‌شد. چند سال بعد در یک مغازه داشتم با فروشنده صحبت می‌کردم که یک خانم و آقایی به همراه بچه‌شان من را از روی صدایم شناختند. آن‌ها گفتند چند سال پیش زمانی که فرزندشان خیلی خردسال بوده، در حال طلاق گرفتن بوده‌اند که با شنیدن آن شعر، منصرف شده‌اند.

در چند ماه اخیر، با گرفتاری‌های زیادی دست و پنجه نرم کردم. چند ماه پیش، همه خانواده با هم کرونا گرفتیم که بیماری همسرم سخت‌تر بود. در ادامه هم با یک فاصله کم، ابتدا چشم خود را عمل کردم و بعد سینوس‌هایم را به دست جراح سپردم
یا در نمایشگاه مطبوعات بودم که یک آقایی جوان و خوشتیپ به غرفه ما آمد و گفت: «آقای شجاعی مهر به خودتان افتخار کنید که ما را شما تربیت کردید. چون از زمانی که روی زانوی مادرم بودم تا دوران دانشجویی این برنامه را می‌شنیدم.»

شما سال ۶۱ در کنار جواد آتش‌افروز و محمود شهریاری، با «سلام صبح بخیر» وارد رادیو شدید، در ادامه به برنامه «خانه و خانواده» رفتید و حدود یک‌دهه بعد، در کنار زنده‌یاد منوچهر نوذری با برنامه «تهران ساعت ۲۰» در تلویزیون اجرا کردید و سپس مجری «سیمای خانواده» شدید. در کل، برای یک گوینده، از رادیو به تلویزیون آمدن، کاری توام با ریسک است.

بله با ریسک است، چون مخاطب رادیو، شما را با صدای‌تان می‌شناسد و در ذهن خودش، تصویری از گوینده ساخته که ممکن است با چهره واقعی او در تلویزیون احساس نزدیکی نکند و باعث شکست گوینده شود که شکر خدا برای من این طور نشد.

با این که برنامه «سیمای خانواده» هم در جذب مخاطب تلویزیون خوب عمل کرد، اما هیچ‌گاه نتوانست به آن جایگاه برنامه «خانه و خانواده» در رادیو برسد. چرا؟

خب در دهه ۶۰، مردم حق انتخاب زیادی نداشتند، یک شبکه رادیو و یک شبکه تلویزیون بود. ولی از دهه ۸۰، دیگر این‌طور نیست و مخاطب دست به انتخاب می‌زند. اینترنت، شبکه‌های مجازی، ماهواره و … آمده‌اند. ما باید در این سال‌ها خودمان را به روز می‌کردیم. در برنامه «سیمای خانواده» تا حدی با زمان پیش آمدیم، برای مثال بحث جوان و جوانان را وارد حیطه خانواده کردیم که خوب بود. بازهم باید در این زمینه کار کنیم، چون پدر و مادرها باید جوان‌ها را درک و جوان‌ها باید حال پدر و مادرها را رعایت کنند.

در این دوره و زمانه، اگر بچه‌ها با ما پدر و مادرها رشد می‌کنند، والدین هم با آن‌ها رشد می‌کنند. باید یاد بگیریم با هم صحبت و بحث کنیم و تعامل داشته باشیم.

جذب مخاطب، دغدغه و مشکل برنامه‌سازان تلویزیونی در همه عرصه‌هاست، چه باید کرد تا بینندگان بیشتری پیدا کنند؟

ما باید خودمان را با جوانان این کشور هماهنگ کنیم. باید برای خواسته و میل آن‌ها برنامه بسازیم. باید افق را باز و خط فرمزها را کم کنیم. امروز به نظرم این امر خیلی مهم تر از گذشته است.

ولی به نظر می‌رسد مدیران صدا و سیما بیشتر روی بخشی از جمعیت کشور حساب باز کرده و آنان را مخاطب خود می‌دانند. برای همین خیلی به فکر تغییر سیاست‌های خود و گسترش دایره مخاطبان‌شان نیستند.

اگر این رویه باشد، غلط است. تلویزیون، رادیو، مطبوعات، رسانه‌ها و … باید همه مردم کشور را مخاطب خودشان بدانند نه یک بخشی از آن را. حتی اگر بخشی از جامعه، با روحیات و اعتقادات ما همخوان نباشند، باید آن‌ها را مخاطب خودمان بدانیم. ما واقعا کم‌کاری کردیم. تلویزیون و رادیوی ملی ما را باید آحاد مردم ببینند و بشوند و استفاده کنند.

دیدگاه