خاتمی: ملت فراتر از نسلهایی است که در انقلاب و اصلاحات حضور داشتهاند؛باید به خواست ملت تمکین کرد/ امام گفتند همه به قانون برگردیم
سیدمحمد خاتمی رییس جمهور اسبق کشورمان در پیامی به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ، 15 راهکار برای عبور از بحران ارائه داد و گفت: به صراحت می گویم که باید به توقع و خواست ملت تمکین کرد و ملت را فراتر از نسل ما و نسل هائی که در انقلاب و حتی اصلاحات حضور داشتند دانست. اصلاح خود، نام دیگر دفاع از همان آرمانها و خواست هائی است که ملت داشته و از جمله در انقلاب آن را آشکار کرده است و نه بازگشت به آن شیوه از اصلاحاتی که در اثر سرسختی حاکمیّت و نیز خطاهای خود ناتمام ماند.
به گزارش جهان مانا به نقل از جماران؛ سید محمد خاتمی با ارایه پیشنهادهای 15 گانه برای بهبود شرایط کشور و عبور از بحران تاکید کرد که در این برهه از زمان نباید خود را اسیر اصطلاحات و نیز تقسیم بندیهای طبیعی یا مصنوعی کرد.
در ابتدای این پیام آمده است: فارغ از ارزیابی انقلاب و بررسی علتهای گریزناپذیر و آثار و نتایج آن اگر واقع بین باشیم درمی یابیم که انقلاب (سال ۵۷) واقعهای مهم در تاریخ پرفراز و نشیب ملت شریف ایران بوده است؛ انقلابی که گرچه فراگیر بود، ولی نسل جوان در پیروزی و بعد، پاسداشت دست آوردهای آن و نیز نگاهبانی از تمامیت ارضی و استقلال میهن نقشی ممتاز داشت، از جمله مقاومت حماسی در جنگ تحمیلی و نیز پایداری ملت در برابر رنجهای ناشی از توطئه و تحریم و جنگ و ترور و نیز حکمرانی نامناسب ستودنی است.
این بیانیه میافزاید: جوان دیروز سرشار از شوق و ایمان و امید دلبستگی به انقلاب و امیدوار به وعده هائی بود که داده شده بود و نیز آرمانهائی که آن چنان که باید، محقق نشد و نه تنها آئین و اندیشه که حتی زندگی معمولی و روزمره نیز آسیب فراوان دید و نتیجه اینکه جوان امروز سخت عاصی و معترض است.
رییس جمهور اسبق ایران در ادامه این پیام خود با یادآوری اینکه من نه به سودای بازگشت به قدرت، بلکه برای گشودن راهی به سوی مهار بحران و عبور از تنگناها آنچه را گفته و نوشتهام را در اینجا به نوعی تکرار میکنم به تشریح موارد پیشنهاد پانزده گانه خود برای برون رفت از این شرایط پرداخت و تاکید کرد: در این برهه از زمان نباید خود را اسیر اصطلاحات و نیز تقسیم بندیهای طبیعی یا مصنوعی کرد. اصلاح طلبان بخشی از جامعه متکثر هستند. فراوانند افرادی که در جبهه اصولگرایان بوده (و هستند) و نیز وابسته به جبهههای نام و نشان دار یا بی نام و نشانند و نیز بسیارند نخبگان، اندیشمندان و وطنخواهانی که خود را وابسته به جبههای نمیدانند، ولی از اوضاع ناراضی و نسبت به آینده کشور نگرانند و خواستار تغییر ساختار و رویکرد و رفتارند، ولی براندازی را به خصوص با خطراتی که برای مردم و کشور دارد توصیه نمیکنند.
خاتمی افزود: «جوان دیروز سرشار از شوق و ایمان و امید دلبستگی به انقلاب و امیدوار به وعده هائی بود که داده شده بود و نیز آرمانهائی که آن چنان که باید، محقق نشد و نه تنها آئین و اندیشه که حتی زندگی معمولی و روزمره نیز آسیب فراوان دید و نتیجه اینکه: جوان امروز سخت عاصی و معترض است، نه فقط آنکه در میدان بوده است و اعتراض او با سرکوب و برخورد نامناسب روبرو شده است، بلکه دلهای انبوهی از جوانان و حتی نسلهای پیشین که در صحنه اعتراض نبودهاند با معترضان بوده است ولو اینکه پاره ای شیوه ها و رفتارها را نمیپسندیدهاند.
میتوان گفت که آنچه امروز آشکار است، نارضایتی گسترده است و اشتباه بزرگ نظام حکمرانی کشور اینست که جلب رضایت بخش کوچکی از جامعه را که به خود وفادار می داند به قیمت افزایش نارضایتی اکثریت جامعه که گرفتار مشکلات فراوان است و متأسفانه امید به آینده بهتر را از دست داده است، مدّ نظر قرار داده است.
جامعه از جهات مختلف دچار بحران است. هرچند که نقش دشمنی ها، فشارها و بدخواهیهای قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در ایجاد این وضع ناگوار موثر بوده است ولی بنظر من ریشه اشکال و مشکل در درون است.
خواست اساسی ملت که طی حدود دو قرن شکل گرفته است عبارت بود از رهائی از استبداد، استعمار و وابستگی و بی عدالتی و عقب ماندگی و آنچه در جهت ایجابی می خواست، آزادی، استقلال، پیشرفت و عدالت بود. و انقلاب، "جمهوریاسلامی" را برای تأمین این خواست تاریخی پیشنهاد داد. "جمهوری" یعنی همانکه در دنیا هست و انتظاری که روشنفکران، آگاهان و فعالان سیاسی و مدنی از وجه اسلامیت نظام داشتند، اسلامی بود (که در عرصه حیات اجتماعی) با موازین جمهوریت مردم سالار سازگار باشد و در ارتکاز عمومی هم از "جمهوری اسلامی" چنین برداشتی بود.
طبعاً این اسلام با اسلام (یا قرائتی از اسلام) که حقّ حاکمیت مردم بر سرنوشت را نمی پذیرد و رابطه حاکم و مردم را رابطه خدایگان و برده میداند سازگاری نداشت. بخصوص که در آستانه انقلاب خصوصیتی از اسلام و نظام آینده بیان شده بود که با بسیاری از ویژگیهای جمهوری مردم سالار سازگار بود و "جمهوری اسلامی" که مبنای "میثاق ملی" قرار گرفت چنین بود و قانون اساسی بر این اساس تنظیم و تصویب شد. فعلاً سخن بر سر این نیست که قانون اساسی تا چه حد با موازین جمهوریت سازگار است گرچه به نظر من آنچه که در پیش نویس قانون اساسی بود و به تایید مراجع از جمله امام هم رسید با موازین جمهوری مردم سالار سازگارتر بود و در بازبینی هم فاصله بیشتر شد ولی قانون اساسی به عنوان یک پدیده بشری با توجه به تحولاتی که جامعه داشته و دارد و نیز تجربه ای که در عمل حاصل شده است در خور تغییر است بلکه لازم است که در موقع خود تغییر کند و اصلاح شود ولی سخن فعلاً بر سر ممکنات است.»
خاتمی همچنین افزود: « باری آنچه در عمل پیش آمد خلاف وعده ها و انتظار و خواستی بود که میثاق ملی برآن قرار گرفته بود. خوشبختانه امام در اواخر عمرشان اجمالاً انحراف را پذیرفتند و آن را استثناءهایی ناشی از خطرات بنیان کنی چون جنگ تحمیلی دانستند که متوجه انقلاب و کشور بود و گفتند که بنا است همه به قانون برگردیم. امّا با کمال تأسف این استثناءها که استثناءهای دیگر هم به آن افزوده شد در نظر و عمل، اصل به حساب آمد و قاعده، به محاق رفت یا مورد کم اعتنائی واقع شد.
مشکل اصلی که موجب بحران های بزرگ شده است و دشمن از موقعیت فراهم آمده برای فشار به ملت و کشور و تأمین منافع مشروع و غیرمشروع خود سوء استفاده می کند عبارتست از گذر از جمهوریت نظام و گرایش به ناجمهوریت حکومت به اصطلاح اسلامی ولی با نام جمهوریت.
می توان از دست آوردهایی که پس از انقلاب بوده است سخن گفت ولی جا دارد که بپرسیم: اولاً این دست آوردها تا چه حد ناشی از اقتضائات زمان بوده (که کم و بیش دیگران هم داشته اند) و چقدر ناشی از مدیریت و تدبیر حاکمان؟. ثانیاً وزن آنها در برابر وعده هائی که انقلاب داده است چقدر است؟ و ثالثاً مقایسه شود اوضاع، با کشورهائی که در زمان انقلاب بسی از ما عقب تر بوده اند و امروز از ما پیش افتاده اند.»
در بخشی دیگر از پیام آمده است: « تنگناهائی که جامعه با آن روبرو است انکار کردنی نیست و نتیجه آن نارضایتی در سطح گسترده و احساس نومیدی از بهبود اوضاع است که بر زندگی عموم مردم به ویژ جوانان، زنان، نخبگان و اقوام ایرانی سایه افکنده است، پدیده ای که نه تنها مشاهدات هر روز، بلکه پیمایش ها و پژوهش های عالمانه و نظرسنجی هائی که انجام گرفته است به وضوح آن را نشان می دهند.
احساس عمومی اینست که اوضاع بد است و اگر دشمنی و توطئه علیه کشور و مردم و نظام وجود دارد بیشتر سوء استفاده از این نارضایتی است که احیاناً به صورت های مختلفی از اعتراض رخ می نماید؛ اعتراضی که ریشه غالب آنها نادیده گرفتن تغییرات پردامنه جامعه ایرانی و بی توجهی به خواست عمومی در تغییر شیوه های حکمرانی است. به جای توجه منطقی و سنجیده به این خواسته ها و نیازها با روش خشن و سخت افزارانه با آنها مقابله می شود و چه جانهایی که در این عرصه ستانده می شود و چه محدودیت ها و آسیب های جبران ناپذیری که به جامعه تحمیل می شود و نتیجه افزوده شدن مشکل بر مشکل است.
در این میان آنچه سایه شوم خود را بر جامعه افکنده است یک دو قطبی است: از یک سو پنداشته و پیاپی تکرار می شود که همه چیز خوب و عالی است و اگر اشگالی هست ناشی از رویکرد و عملکرد غیرخودی ها و نیز توطئه دشمن غدّار است: آنچه هست عین نظام و اسلام است و حفظ آن از اوجب واجبات و نقد و اعتراض نسبت به آن خروج از رِبقه شهروندی (که نظراً و عملاً هم آن را قبول ندارند) و مستحق هرگونه برخورد با آن و همین امر سبب افزایش نارضایتی و فاصله بیشتر میان حاکمیّت و مردم و روآوردن جامعه به فروپاشی است.
در قطب دیگر همه چیز سیاه و وحشتناک جلوه داده می شود و مشکل اصلی را خود نظام و راه حل را براندازی آن می داند. هرچند اعتراض ها نسبت به نابسامانی ها در حوزه های مختلف قابل درک است ولی با اندک تأملی مشخص میشود به لحاظ توازن قوا و امکانات و توانی که حکومت دارد براندازی (مکانیکی) آن ممکن نیست و شعار براندازی بهانه بیشتر پدید می آورد برای ایجاد تنگناها و محدودیت های فضای آزاد و افزوده شدن آسیب های فراوان بر آسیبهای پیشین.»
خاتمی با بیان اینکه « به نظر من "اصلاح خود" هم در ساختار و هم رویکرد و هم رفتار، کم هزینه ترین و پرفایده ترین راه برون رفتن از بحران است » ، افزوده است: «اگر راه اصلاح خواهی و اصلاح طلبی به شیوه سابق به بن بست رسیده است و اگر اصلاح طلبی ظرفیتی بیش از اصلاح طلبان به معنای متعارف دارد- که دارد، میتوان گفت و امیدوار بود که اگر این جزیرههای جدا از هم به هم بپیوندند و خود را در کنار مردم و آشنا با دردهای مردم و دغدغه دار نسبت به کشور و صلاح آن نشان دهند و بیلکنت زبان و با شفافیت و نیز با اتخاذ شیوههای مدنی خشونت پرهیز صدای خود را به جامعه و حاکمیت برسانند شاید (و البته شاید) حاکمیت را هم وادار به تغییر رویه و پذیرش اصلاح گردانند و این یعنی نزدیک شدن به همان وعدههایی که انقلاب داده بود و میتواند خود هموار کننده راه اصلاح اساسی به تناسب خواستههای جامعه امروز و باعث بقاء و دوام ایران عزیز باشد؛ و چنین باد! »