چگونه رئیسی و روحانی را مقایسه کنیم؟
دولت ابراهیم رئیسی و رسانههای جریان حامی او، تمایل زیادی به مقایسه و ارزیابی عملکرد دولت خود با دو سال پایانی دولت حسن روحانی دارند.
از طرفی برخی معتقدند عملکرد دولت رئیسی را باید با دو سال ابتدایی دولت روحانی مقایسه کرد. آیا این مقایسهها میتواند ارزیابی درستی از عملکرد دو دولت به ما بدهد؟ یا آنکه باید سال اصلی و پایه مقایسه عملکرد دو دولت را بخش میانی دولت حسن روحانی قرار داد؟ چرا دولت ابراهیم رئیسی تمایل دارد عامدانه خود را با بخش سوم دولت حسن روحانی مقایسه کند؟ بخش سوم دولت روحانی کدام سالها را شامل میشود و چه ویژگیهایی داشت؟
در اینجا قصد ندارم به مقایسه عملکرد دو دولت بپردازم. اینجا تنها بحث بر سر این است که برای فهم بهتر از عملکرد دو دولت، باید شرایط تقریبا یکسان را پیدا و عملکرد آنها را هم مقایسه کرد و به باور من افکارعمومی و رسانهها به خوبی میتواند دست به این مقایسه بزند.
دولت حسن روحانی را باید به سه بخش یا دوره مهم تقسیم کرد. اول: سال 92 تا بهمن ماه 96. دوم: بهمن 96 تا شهریور 98. دوره سوم: مهر 98 تا مرداد 1400 (این بخش دو سال پایانی ریاست جمهوری حسن روحانی را شامل میشود)
بهطور خلاصه و روشن برای بررسی منصفانه عملکرد دو دولت و تصمیمگیریهای آن میتوان دو سال اخیر را با دوره دوم دولت حسن روحانی مقایسه کرد. اما چرا؟
سالهای اوج
اساسا دو سال ابتدایی ابراهیم رئیسی با کارنامه بخش اول دولت حسن روحانی قابل مقایسه نیست. در بخش اول ریاست جمهوری حسن روحانی در اوج قرار دارد. تورم به سمت تک رقمی شدن میل میکند. دولتی دموکرات در آمریکا بر سرکار است. برجام بسته شده و تولید نفت افزایش یافته است. اگرچه در همان زمان متاسفانه با کاهش شدید قیمت نفت روبهرو بودیم، اما هرچه بود ثبات در بازار ارز و تراز دریافت و پرداختهای ارزی دولت سال های بسیار خوبی را برای اقتصاد ایران رقم زد.
دوره دوم را فعلا کنار بگذاریم. اما دوره سوم ریاست جمهوری حسن روحانی نه فقط ایران، بلکه جهان در شرایط استثناء قرار دارد. وضعیت کرونا در اواخر سال 98 تا تابستان 1400 همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داده بود. از تحصیل گرفته تا درمان. از حمل و نقل گرفته تا مرگ و میر. از ورشکستیهای زنجیره.ای کسب و کارها گرفته تا مسدود شدن مرزها و گمرکات. دولتها در این شرایط ناگزیر بودند با درآمدهای خود آسیبهای مردم را هم جبران کنند و این تقریبا شامل همه دنیا میشد. از آن طرف در این دوره ما شاهد به قدرت رسیدن اصولگرایان در مجلس یازدهم بودیم. مجلسی که آمده بود تا در مقابل دولت قد علم کند و مقدمات روی کارآمدن دولت یکدست اصولگرایان را فراهم کند. مجلسی که وقتی اولین لایحه بودجه را در سال 99 به دست گرفت، کاری کرد که هنوز هم دولت از زیربار آن خارج نشده است.
هیچ دولتی در تاریخ 40 ساله با چنین وضعیتی در دوسال پایانی روبه رو نبود. حتی دولت سیدمحمد خاتمی که در سال 82 مجلس و شورای شهر را به اصولگرایان واگذار کرده بود و با طرحهایی چون تثبیت قیمتها روبه رو بود. مجلس هفتم آنچنان که مجلس یازدهم در مقابل دولت دوازدهم مقابله کرد، نایستاده بود. دلیلش هم روشن است. در تمام مجالس پیش از این اقلیت حتی اگر در قدرت نبودند، توانسته بودند یک فراکسیون حداقلی در مجلس تشکیل دهند. اما در مجلس یازدهم نه اصلاحطلبان و نه اعتدالگرایان نتوانستند یک فراکسیون کوچک هم تشکیل دهند.
حتی دولت احمدینژاد هم که در دو سال پایانی خود با اصولگرایان وارد جدال شده بود، در مجلس علی لاریجانی مدافعانی داشت. به طور خلاصه در دوره سوم ریاست حسن روحانی (نیمه دوم سال 98 تا 1400) این وقایع به طور فشرده اتفاق افتاد: 1- وقایع آبان 98 که شکاف میان دولت و ملت را افزایش داد.
2- ترور سردار سلیمانی که کشور را تا آستانه جنگ پیش برد.
3 - ساقط کردن هواپیمای اوکراینی و شهادت هموطنان که مخفی کاری سه روزه پس از آن به بیاعتمادی گسترده مردم و سیستم منجر شد.
4 - شیوع پاندومی فراگیر کرونا
5- در نهایت هم تسخیر کامل مجلس یازدهم توسط اصولگرایان
چرا دوره دوم پایه مقایسه است؟
از بهمن 96 که ترامپ آخرین مهلت سه ماهه مذاکره را به ایران داد، تا شهریور 98 دلار از 4 هزارتومان رشد کرده و در 11 هزارتومان مدیریت شده بود.
دولت اگرچه در این مقطع تلاش کرد هم اثر تحریمها را بگیرد و هم با کاهش فروش نفت کنار بیاید، اما درعین حال ناگزیر بود از التهابات اجتماعی هم جلوگیری کند. فراموش نکنیم که جان بولتن، نتانیاهو و بن سلمان و براندازان میخواستند 40 سالگی انقلاب در تهران پیروزی خود راجشن بگیرد. استراتژیهای «تابستان داغ» آنها سرانجامی نداشت. رسانههایی که به دنبال براندازی بودند، شرایط قحطی و غارت را در داخل ترسیم میکردند، اما موفق نشدند.
کار به جایی رسید که ترامپ در مهرماه 98 و در ساختمان سازمان ملل با واسطه مکرون به دنبال دیدار با حسن روحانی بود.
روایت آن دیدار را حسن روحانی بعدها خودش در جمعی از اعضای دولت و روزنامهنگاران بیان کرده بود. روایتی که در کتاب «جنگ بدون آتش و دود» منتشر شد.
روحانی آنجا گفته بود: همه چیز آماده مذاکرات مستقیم بود. طرف امریکایی ابراز میکرد که ترامپ بیصبرانه علاقهمند به دیدار است. اما احساس کردم که یکجای کار به شدت لنگ میزند. ترامپ تاکید داشت که اول باید خبر دیدار را اعلام کنیم و بعد دیدار انجام شود. برای من روشن بود که ترامپ بازیگر است. او آدم عادی نبود. هر لحظه بازی میکرد. یک هنرپیشه قابل بود. نگران بودم که خبر دیدار را منتشر کند و بعد بازی را بهم بزند.» حسن روحانی تصمیم میگیرد به ابن دیدار نرود. او تاکید کرده بود که «اگر جای ترامپ، اوباما رئیس جمهور بود، قطعا به آن جلسه میرفتم.»
کاملا واضح بود که ترامپ با این بازی میخواست پاس گل را به مخالفان حسن روحانی در تهران بدهد و دولت را در شرایط سقوط از داخل قرار دهد.
در مجموع تصمیم حسن روحانی بر عدم دیدار با ترامپ ناشی از اعتمادبه نفسی بود که به خاطر مدیریت کردن فشار تحریمها و جلوگیری از فروپاشی کشور و افتادن در تورمهای سه رقمی صورت داده بود.
مقایسه غلط
با این تفاسیر مشخص میشود که اگر دولت ابراهیم رئیسی قصد مقایسه توانمندیها و عملکرد مثبت دولت خود را دارد، باید با بخش دوم (از سه دورهای که از حسن روحانی یاد کردیم) خود را مقایسه کند. برای آنکه شاهد مثالی هم برای این مدعا ارائه کنیم بد نیست به آمار شاغلین کشور که این روزها اتفاقا بسیار مورد تاکید ابراهیم رئیسی است اشاره کنم. رئیسی چندبار بر ایجاد یک میلیون شغل تاکید کرده است.
براساس گزارشهای اداره آمار، میزان شاغلین کشور در سال 1398 رقم 24 میلیون 170 هزار نفر را نشان میدهد. این رقم در دو سال بعد یک میلیون کاهش پیدا کرده و به رقم 23میلیون و 260 هزار نفر رسیده بود. یعنی در دوره سوم دولت روحانی که دو سال پایانی را شامل میشود، یک میلیون شغل نسبت به دوره دوم آن از دست رفته بود. این وضعیت هم متاثر از شرایط پاندومی کرونا بود و تنها مختص ایران هم نبود. کما اینکه افزایش میزان بیکاران در آمریکا تحت تاثیر کرونا، ترامپ را برزمین زد. در غیر اینصورت با آن آمارهایی که ترامپ در ایجاد اشتغال در آمریکا داشت، اگر کرونا این آسیب را به او وارد نمیکرد امروز همچنان او در کاخ سفید نشسته بود.
با این همه امروز، که ابراهیم رئیسی از ایجاد یک میلیون شغل حرف میزند، براساس آخرین آمار فصلی تا پایان پاییز 1401 ما به رقم 24 میلیون و 70 هزار نفر شاغل در کشور رسیدهایم. این یعنی حتی آمار اشتغال امروز به میزان سال 98 هم بازنگشسته است.
مجموعا با وجود آنکه اساسا شرایط سیاستورزی و تصمیمگیری در دوره ترامپ با دوره بایدن کاملا متفاوت است، برای درک دقیقتر، صحیحتر و منصفانهتر عملکرد دولتها بهتر است عملکرد دوره دوم حسن روحانی (حد فاصل بهمن 96 تا شهریور 98) را با دوسال اخیر مقایسه بنشینند. به خاطر داشته باشید در این مقایسه دولت روحانی توانسته بود کالاهای اساسی را با دلار ۴۲۰۰ تومان به دست مردم برساند و دولت رئیسی با رهاسازی قیمتها و در شرایط یکسان مانند سال ۹۷ و ۹۸ نتوانست این سیاست را به نفع سفرههای مردم اعمال کند.
منبع: خبرانلاین