پناهیان به آموزش و پرورش حمله می‌کند چون دانش‌آموزان نقادند

روزنامه اعتماد نوشت: آقای پناهیان از اینکه چرا سخنان طبقه‌ای که او به آن وابستگی دارد به شکل انحصاری در فضای آموزش وپرورش پژواک ندارد در رنج است. او به آموزش وپرورش هجمه می‌برد چرا دانش‌آموزان نقادند و حرف گوش نمی‌کنند!

به گزارش جهان مانا ، در یادداشت این روزنامه با عنوان «آموزش و پرورش تعطیل شود یا تعدیل و تکمیل» آمده:  جناب پناهیان در میدان فلسطین در تجمع حمایت از مردم فلسطین ومحکومیت رژیم غاصب صهیونیسم، مورد توجه قرار داد و بیان کرد اینکه چرا مدارس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش وپرورش در تربیت نسلی که جهان را درک کند و مبارزه با ظلم جهانی و حمایت از مظلومان رافریاد بکشد عاجز است و این آموزش وپرورش بهتر است تعطیل شود در این خصوص چند نکته وجود دارد: 

 

١- موضوع عدم توان نظام‌های تعلیم و تربیت و از جمله تعلیم و تربیت ایران در انجام و تحقق ماموریت‌شان در اندیشه متفکران زیادی مطرح شده است و به همین دلیل از دهه‌های هفتاد میلادی پارادایم‌های انتقادی شدیدی در خصوص ناکامی‌های آموزش وپرورش در جهت تحقق آرمان‌هایش در این پارادایم‌ها به خوبی آشکار است، مهم‌ترین این انتقادات را در چند محور عمده می‌توان خلاصه نمود: 

اول اینکه آموزش وپرورش در تحقق تفکر خلاق، انتقادی و واگرا ناکام مانده است.

دوم، آموزش وپرورش با تمرکز بر آموزش‌های ذهنی و فشرده صرف در کاربردی و مهارتی کردن نظام یاددهی-یادگیری کامیابی نداشته است.

سوم، نظام‌های تعلیم و تربیت موجب نابرابری‌های اجتماعی -  اقتصادی شد‌ه‌اند و تحرک طبقاتی در جهت عدالت اجتماعی را نه تنها نتوانسته‌اند محقق سازند بلکه نابرابری‌ها را تثبیت، تشدید و تشریع هم ساخته‌اند.

چهارم، آموزش یکدست، فرمال و کارخانه‌ای موجب نادیده انگاشتن تفاوت‌های فردی و در‌نتیجه ناکامی در تحقق استعدادهای دانش‌آموزان شده است.

و پنجم آموزش وپرورش در مجموع در خدمت طبقات حاکم وبرخوردار بوده و به باز تولید وضعیت نامطلوب موجود کمک می‌کند و اصطلاحا اگر سلطه را به سه قسم فیزیکی، نهادین ونمادین تقسیم کنیم آموزش وپرورش ابزار سلطه نمادین ودر خدمت طبقه حاکم و برخوردار است.

با توجه به چنین پارادایم‌های انتقادی برخی از صاحب‌نظران از مرگ مدرسه و نابودی آن سخن گفته‌اند. به عنوان نمونه ایوان ایلیچ سردمدار چنین اندیشه‌ای بود. او اعتقاد داشت باید مدارس موجود را به کلی برچید و جایگزین آن نظام‌های آزاد آموزشی غیر‌دولتی و مبتنی بر استعدادها و علایق فراگیران را توسعه داد.

در جامعه ایران هم من در سال ١٣٧٠ که در سمینار جامعه شناسان و تحولات اجتماعی در دانشگاه تربیت مدرس شرکت کردم در سخنرانی دکتر حسین عظیمی توسعه‌دان برجسته کشور که خدایش رحمت‌کناد شنیدم که پس از تشریح نقش اول آموزش ابتدایی در توسعه کشور شرایط آموزش ابتدایی مطلوب را برشمرد و سپس نتیجه گرفت که با توجه به وضعیت آموزش ابتدایی کنونی که از استانداردها به‌دور است تعطیلی چنین نظام آموزشی کمک بیشتری به توسعه خواهد نمود و نیز در کتاب مساله مدرسه از دکتر نعمت‌الله فاضلی نیز باتوجه به اینکه مدرسه در پرورش سوژه مدنی و مومن ناکام مانده است بر مرگ مدرسه از طریق پرورش سوژه ناخواسته مقاوم تاکید می‌شود و در این روزها نیز در سخنرانی خطابه گونه حجت‌الاسلام پناهیان بر بستن درب مدرسه یا تعطیل شدن آموزش وپرورش به‌دلیل ناکام ماندن آن در پرورش سوژه مومن (با تفسیری که خود ایشان از این سوژه دارند) تاکید می‌شود و موجبات بحث‌های متفاوت و مهم و البته انتقادی را فراهم ساخته است.

٢- اما تفاوت اساسی بین انتقادی که جناب پناهیان مطرح می‌کنند با پارادایم‌های انتقادی صاحب‌نظرانی که در حوزه علمی نظام‌های آموزشی را نقد کرده یا می‌کنند وجود دارد؛ آنها آموزش و پرورش را نقد می‌کنند که چرا تفکر خلاق و نقاد و واگرا را رشد نمی‌دهد و جناب پناهیان به آموزش وپرورش هجمه می‌برد که چرا دانش‌آموزان نقادند و حرف گوش نمی‌کنند !

آنها آموزش وپرورش را برای عدم توجه به مهارت‌های عملی و انتقال صرف مفاهیم ذهنی مورد نقد قرار می‌دهند و جناب پناهیان از اینکه مفاهیم ذهنی درباند نقاله آموزش وپرورش قرار نگرفته و در انبار ذهن دانش‌آموزان جای نیافته مورد نوازش قرار می‌دهد.  آنها معتقدند آموزش وپرورش نباید طبقاتی شود و به شکل عادلانه برای همه اقشار جامعه خدمات رایگان و فرصت‌های برابر ایجاد کند تا نابرابری‌های جامعه از طریق آموزش کاهش یافته و عدالت اجتماعی توسعه یابد اما آقای پناهیان از اینکه چرا سخنان طبقه‌ای که او به آن وابستگی دارد به شکل انحصاری در فضای آموزش وپرورش پژواک ندارد در رنج است... 

منتقدین معتقدند در نظام‌های آموزشی باید از سمت آموزش‌های کارخانه‌ای یکسان ساز و فرمال به سوی آموزش‌های فردی شده و مبتنی برتفاوت‌های فردی دانش‌آموزان حرکت کرد و زمینه‌های رشد دانش‌آموزان مبتنی بر استعدادهای ایشان را فراهم ساخت اما پناهیان سویه دیگری از آموزش وپرورش را روایت می‌کند؛ آموزش وپرورشی یکدست، کارخانه‌ای و فرمال ودارای محصولات مشابه وکالایی که مورد تقاضای او و همفکرانش می‌باشد.

صاحب‌نظران پارادایم‌های انتقادی منتقد نظام‌های آموزشی هستند که چرا با تسلط ایدئولوژیک و قدرت هژمونی سیاسی نظام تعلیم و تربیت را در خدمت خود و طبقه برخوردار قرار داده و موجب استمرار وضع موجود که در بسیاری از موارد نامطلوب است، می‌گردند و جناب پناهیان معترض است که چرا آموزش وپرورش مطلق در خدمت طرز تفکر سیاسی او و وضع موجود نیست.

٣- جناب آقای پناهیان نسل امروز نسلی متفاوت از جهان گذشته است. 

ویژگی‌های روان- جامعه‌شناسی نسل به اصطلاحz و آلفا که عموما نسلی مجازی، رسانه‌ای، شبکه‌ای، جهانی، باعزت نفس بالا، سالارانه، هوادارانه، برخوردار از سرمایه فرهنگی خانواده وحریم خصوصی بالا وسلطه‌ناپذیر ودارای واقعیت مجازی است، اساسا با نسل‌های گذشته تفاوت یافته است، نسلی که در جامعه‌ای تولد یافت و دوران کودکی‌اش را زیسته که جامعه دارای بیشترین سطح سرعت دگرگونی‌ها ‌بنیادین‌ترین، فراگیرترین و دارای تحولات مستمر و در عین حال مبهم و غیر‌قابل پیش‌بینی و غافلگیر‌کننده است. نسلی که در جامعه‌ای توفانی، غیرخطی، مولکولی وخودجوش، سیال و شکننده وگمنام، دارای انبوهی وتکثر، معنازا و معنا‌زدا و موزاییکی و افقی و صاف زیسته و سکونتگاهش کلبه الکترونیک بوده و هست که مستمرا در حال جابه‌جایی است و با این خصوصیات فاصله معناداری با نسل پیشین یافته که درک عالمانه این ویژگی‌ها و تلاش در جهت آمیختگی و اتصال نسلی موضوعی است که نظام‌های آموزشی بادرکی درست باید برآن متمرکز شوند و نگاه عمودی مبتنی بر هنجارآفرینی و بایدها و نبایدهای متصلب نه تنها به پیوست نسلی منجر نمی‌شود بلکه بر دامنه شکاف‌های نسلی می‌افزاید. یکی از علت‌های مهم ناکامی آموزش وپرورش وجود چنین نگا‌ه‌ها و نگرش‌هاست که چهار دهه است بر نظام آموزشی سیطره انداخته و آموزش وپرورش را از تحقق آرمان‌های اصلی که درسند تحول بنیادین هم بر آن تاکید شده یعنی ارتقای کیفیت، بسط عدالت، تعمیق هویت و توسعه مشارکت دور نگه داشته و بحران‌های عدالت، مشروعیت، ناکارآمدی و کیفیت را برای آموزش وپرورش ایران به ارمغان آورده است.

۴- باید به جناب پناهیان، دوستان و همفکرانش گفت  وزارت آموزش و پرورش را نمی‌توان و نباید تعطیل کرد بلکه باید به اصلاح آن همت گماشت. آموزش وپرورش وزارتی تاسیسی (تاسیس‌کننده بسیاری از فرآیندها و رویه‌های مطلوب)، تعدیلی (تعدیل‌کننده بسیاری از کژ‌کارکردی‌های جامعه)، تکمیلی (تکمیل‌کننده بسیاری از نواقص) و تعطیلی (توقیف‌کننده بسیاری از رویه‌های نادرست) می‌باشد. در مقایسه با سایر وزارتخانه‌ها هیچ وزارتخانه‌ای به میزانی که وزارت آموزش و پرورش نقش تاسیسی، تکمیلی، تعدیلی و تعطیل‌کنندگی ایفا می‌نماید، نمی‌تواند نقش‌آفرینی کند. به همین روی، در ادبیات توسعه، مهم‌ترین نهاد توسعه، آموزش و پرورش، مهم‌ترین سازمان توسعه، مدرسه، مهم‌ترین واحد توسعه کلاس درس و مهم‌ترین کارگزار توسعه را معلمان قلمداد می‌نمایند .

بر این اساس حد توسعه و پیشرفت هر جامعه‌ای را حد نهادآموزش و پرورش آن معین می‌سازند‌.‌این نهاد بزرگ و تاثیرگذار را بیش و پیش از آنکه تعطیل کنیم باید از زیر بار تفکرات قالب‌نگرانه و استیلا‌جویانه نجات دهیم، شایسته‌گزینی را از ذیل تا صدر و در بطن این وزارتخانه جاری ‌سازیم، آموزش وپرورش مبتنی بر آموزش‌های فردی شده رابگسترانیم، نگاه تنگ‌نظرانه و کوچک انگارانه به آن را فروکاهیم، سطحی‌نگری، کمیت‌گرایی، سیاست‌بازی و هیجان‌زدگی را از دامان آن بیالاییم و آنگاه معجزه توسعه را به نظاره بنشینیم: آری آموزش وپرورش کژکارکردی‌های بسیاری دارد به گونه‌ای که اگر به رودخانه‌ای تشبیه شود از هیچ کجای آن نمی‌توان آب پاکیزه و زلال سرکشید، اما پرسش اساسی اینجاست که تعدد و انباشت مشکلات آموزش وپرورش را در کجا باید جست‌وجو نمود، به‌نظر می‌رسد چالش‌ها و مشکلات آموزش وپرورش را بیش از هر چیز وجای دیگری باید در حوزه سیاسی جست‌وجو نمود و نگاه متمرکز و متصلب از یک‌سو و کم‌انگارانه و کوچک‌پندارانه به آن را از دیگر سو  به کنار نهاد، تعلیم وتربیت تمام ساحتی را وجه همت ساخت، روش‌های یاددهی-یادگیری را در قالب‌های نوین سکه رایج نمود، مشارکت معلمان و مدیران مدارس و اولیا و دانش‌آموزان را توسعه داد، نگاه عمودی از بالا به پایین را به دیدی دایره‌ای و افقی تغییر جهت داد چرخش‌های ۵۵گانه تحول‌آفرین در سند تحول بنیادین را زمینه‌سازی نمود با نگاهی مدرسه محور و مشارکت‌جویانه، خلاقیت، آزادی و انعطاف‌پذیری در نظام تعلیم و تربیت را گستراند، آموزش وپرورش مهارتی و مبتنی بر نیازهای جامعه را به جای آموزش مکانیکی و در گسست از جامعه ترویج کرد. روش‌های نوین مبتنی بر تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان را گسترش داد و آموزش وپرورش را از چنبره نهادهای بیرون از مدرسه رها ساخت و سپس قدرت تعلیم و تربیت در خلق جهانی زیبا و برخوردار از رفاه، سلامت و سعادت و عدالت را به تماشا نشست.

ماحصل کلام اینکه مدرسه را تعطیل نکنیم بلکه تعدیل و تکمیل و تصحیحش‌سازیم؛ زیرا هیچ جامعه‌ای بدون مدرسه توسعه نخواهد یافت سطح و حد مدرسه و معلم، حد و میزان هر جامعه را رقم خواهد زد، مدرسه جعبه سیاه جامعه است، امروز جامعه از دیروز مدارس و فردای جامعه از امروز مدارس سر بر خواهد آورد.

 

دیدگاه