راز پیراهن یوسف در حیات و ممات آیت الله هاشمی
نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده ام آه از این یوسف که من در پیرهن گم کرده ام
شاید اگر بخواهیم آیتالله هاشمی رفسنجانی را در یک عبارت یا چند جمله توصیف کنیم، زندگی و سرنوشت ایشان، مثل سرنوشت پیراهن حضرت یوسف(ع) است که در سه برهه از زندگی آن حضرت نمایان است؛ برهه اول زمانی بود که بدخواهان پیراهن حضرت یوسف را «بدَم کَذب» به خون دروغین آغشته کرده و حضرت یعقوب(ع) آن دروغ را نپذیرفت و حقیقت برملا شد؛ این ماجرا درست مثل ماجرای ترور آیتالله هاشمی رفسنجانی و شایعه شهادت ایشان بود که گروه فرقان مرتکب شد و حضرت امام خمینی(ره) در مورد ایشان فرمودند «هاشمی زنده است تا نهضت زنده است.»
در برههای دیگر به حضرت یوسف (ع) تهمت زدند و گفتند پیراهن وی در قصر فرعون از جلو پاره شده است اما این دروغ نیز فاش و برملا شد که آن پیراهن از پشت و در حین فرار آن حضرت از معصیت پاره شده است؛ «قدّ من دُبُر» درست همانگونه که سیل تهمتها و افتراهای ناروا در 60 سال مبارزه آیتالله هاشمی به ویژه در سالیان اخیر بر ایشان روا شد و بیپایه و اساس بودن آنها و اثبات پاکدامنی ایشان که بعد از انقلاب ثروت ایشان کمتر از قبل انقلاب بوده و حتی حقوق ماهیانه کمی میگرفته و اجارهنشین بوده، روشن شد و بعد هم با ارتحال جانگدازشان در یک بیمارستان ساده دولتی، چگونگی امر بر همگان اثبات شد.
و اما سومین بار که داستان پیراهن حضرت یوسف(ع) در قرآن مجید مطرح میشود، زمانی است که پیراهن او را بر چشمان یعقوب(ع) که از دوریاش نابینا شده بود، میاندازند و به اذن خدا دوباره بینا میشود؛ «فارتد بصیرا» حال شاهد آن هستیم که به همان شکل ارتحال آیتالله هاشمی باعث همبستگی مردم شد که نتیجه بینایی است و این کرامتی بود که از ایشان دیدیم. سرنوشت زندگانی آیتالله هاشمی در قسمت سوم همچون سرنوشت پیراهن حضرت یوسف است که باعث بینایی مردم شد که خادم واقعی خود را شناختند، هرچند عدهای قدر خدمات او را ندانستند اما این مردم بودند که دانستند و میلیونی به تشییع پیکرش آمدند.
آری امروز بر همگان روشن است که آیتالله هاشمی رفسنجانی یک قهرمان ملی و امیرکبیر ثانی، قهرمان مبارزه با استبداد و استعمار، یک شخصیت جهانی و یک انقلابی مظلوم بود. 19 دی ماه 1395 ملت شریف ایران از یک فرزانه معتدل، و جهان از یک تئوریپرداز برجسته محروم شد که هیچگاه تاریخ، پژواک ندای حقطلبی و یک عمر مبارزه مخلصانه ایشان در مسیر حق و عدالت را از یاد نخواهد برد . این روز ها بیش ار هر زمان دیگری جای خالی او را بیشتر حس می کنیم.هر چند سعی بر حذف نام و یاد هاشمی مخصوصا در بعضی رسانه هاست ولی فرزندان هاشمی و یاران با وفای او روش و منش اورا تبیین و در عمل همچنان برای توسعه و آبادانی ایران کوشش می کنند.
هاشمی و انقلاب
آیتالله هاشمی رفسنجانی (ره) از عناصر اصلی بنیان گذاران نهضت اسلامی ،دانشمندی قرآنپژوه، مجاهدی نستوه و مدیری استراتژیست بود. او یکی از محورهای اصلی وحدت در جامعه و تفکر اعتدالی و مایه فخر روحانیت بود. او اثبات کرد که نظام اسلامی بشرط انتخاب روش و منش اعتدالی در سازو کارها می تواند نظامی کارآ و پیشگام و الگوی پیشرفت و توسعه باشد و برای اثبات طرح مدیریتی خاص خود در زمان دفاع مقدس ، دانشگاه آزاد اسلامی را به عنوان الگو و ظرفیتیزیر بنایی برای توسعه کشور بنیان گذاری کرد . این نگارنده به اعتبار مسئولیت های اجرایی بالغ بر 35 سال با آقای هاشمی محشور بودم و از دور و نزدیک و یا مستقیما با ایشان کار می کردم و شناخت خوبی از شخصیت چند وجهی آن مرد بزرگ دارم و حقیقتا مثل یک شاگرد از این استاد بزرگ درسهای زیادی آموختم.رمز موفقیت هاشمی سوای مدیریت سطح بالا، در جاذبه حداکثری او بود. هیچگاه با عبس و تولی و تبختر و تغییربا مردم و مدیرانش رفتار نمی کرد و با وقار و محبت با همه طیف های داخل نظام کار می کرد. همه نیرو های دلسوز را فارغ از جناح بندی های رایج سیاسی ،خودی می دانست و هریک را به مثابه خشتی می شمرد که باید در امر توسعه ایران جایی داشته باشند. در تاریخ معاصر ایران مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی کم داریم که بیش از 60 سال عمق نفوذ و تاثیر همه جانبه در امور اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی داشته باشد. در نهادینه کردن و استقرار وتثبیت و تداوم نظام نقش اصلی و برجسته داشت. او سنگصبور انقلاب بود که با صبر و سعهصدر کشور را از بحرانهایی بزرگ عبور داد و در استقرار و تثبیت و تداوم نظام و به مثابه موسس بسیاری از نهاد ها نقش تعیینکننده داشت. هاشمی هرگز پیمان خود را با مردم نگسست .
آیتالله هاشمی رفسنجانی (ره) در تمام عمر خود در برابر تندروها از هر جناحی سینه سپر میکرد و مانع از ایجاد خسارت از سوی آنها به کشور میشد. او اسطوره پایمردی و پایداری و یک قهرمان ملی بود که هم قبل از انقلاب و هم بعد ار انقلاب آماج دشمنی ها قرار گرفت دشمنی هایی که حتی تا کنون ادامه دارد و این خود نشان از زنده بودن تفکر مقبول اجتماعی اوست.
تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی
42 سال پیش یعنی در جریان جنگ تحمیلی، دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان بزرگترین دانشگاه حضوری جهان، ماندگارترین یادگار ایشان است که با آینده نگری ایشان، تأسیس شد و امروز با تأثیرات بسیاری که در زمینههای اجتماعی، علمی و فرهنگی ایران دارد، یادگاری جاودان برای توسعه علمی و پژوهشی ایران محسوب می شود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی(ره) چه قبل از انقلاب و چه پس از آن، خدمات بزرگی برای تثبیت و استقرار نظام و توسعه و آبادی کشور انجام دادکه از جمله آنها میتوان به تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی که موجب توسعه علمی، پژوهشی، فرهنگی، اقتصادی و... کشور شد، اشاره کرد. ایشان دانشگاه را به مثابه فرزند خود میدانست و علیرغم همه کارشکنیها و حسادتها، از آن مراقبت میکرد به طوری که مجموعه دانشگاه آزاد اسلامی با انرژی و روحیه پدر معنوی خود توانست کارهای سختی را انجام دهد و هر جایی که امور دانشگاه به خاطر کارشکنیها و دچار مشکل میشد، حمایتهای بیدریغ آیتالله کارگشا بود. وی با تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی، ایران را در مسیر توسعه علمی قرار داد و در واقع آبروی علمی پژوهشی برای ایران به ارمغان آورد.اگرچه امیرکبیر با تاسیس دارالفنون کار زیبایی را اما ناتمام در جهت توسعه علمی ایران شروع کرد، اما خداوند این توفیق را به آیتالله هاشمی رفسنجانی (ره) داد که با تأسیس 400 واحد دانشگاهی به مثابه 400 دارالفنون در سراسر کشور ، ظرفیت عظیمی با سرمایه های مردم ایجاد کند که تا سالها حدود 50 درصد بار آموزش عالی را از دوش دولت برداشت . بطوریکه هم اکنون بیش از 50 در صد فارغ التحصیلان آموزش عالی ایران از این دانشگاه هستند. خدارا شکر او در زمان حیاتش ثمرات باغ دانشی را که کاشته بود به عینه دید و چشم این دهقان پیر از تنومندی نهال نوپایی که در 31 اردیبهشت سال 1361کاشته بود روشن شد. کَزَرعٍ أَخرَجَ شَطأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ .....
البته خدمات نیک و باقیات صالحات آیتالله هاشمی منحصر به دانشگاه آزاد اسلامی نیست، بلکه ایشان در بسیاری از عرصههای نظام و در تمامی مسئولیتهایی که برعهده داشت، منشاء تحول، نوآوری بود.حتی اگر او بنیانگذار و بانی این همه تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی نبود، با تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی وتوسعه عدالت آموزش عالی در شهرهای کوچک و بزرگ سراسر کشور، بازهم به عنوان یکی از بزرگترین خادمین ملت می توان از او یاد کرد.
اخلاق مدیریتی هاشمی
واقعا او را یک اصلاح طلب اصولگرا و یک اصولگرای اصلاح طلب یافتم.مردی که در چارچوب قانون و مقرات کشور تصمیمات رهگشا می گرفت و بخاطر هوشمندی بالایی که داشت سعی می کرد برای حل مشکلات کشور قانون را دور نزند و زیر پا نگذارد . مبنای مدیریت او بر درستی و صداقت استواربود. درتمام مدت همکاری هرگز دستوری خلاف قانون به اینجانب و تا آنجایی که من اطلاع دارم به هیچ کدام از مدیران خود نداد. درتحمل نظرات مخالف بسیار قوی بود و بدون عصبانیت و با روی خوش و استدلال منطقی و با حوصله زاید الوصفی جلسات را اداره می کرد.با هوش بالا و منطق و قدرت استدلال محکم همیشه در بحث های جلسات دولت یک سرو گردن از وزیرانش بالاتر بود و مباحث را بحوبی جمع بندی می کرد. در جلسات دولت به لحاظ ماهیت بحث های کلان، طبیعی بود که گاهی نظراتی کاملا در جهت مخالفت دیدگاه رییس جمهور ابراز شود. نوع مدیران آقای هاشمی می دانستند که شخصیت بالای آقای هاشمی نظرات مخالف را تحمل می کند و مطمئن بودند که بدین دلیل از سوی ایشان معاقب نخواهند بود. همه آگاه بودند که اگر خلاف نظر رییس جمهور، نظری و نگاهی متفاوت داشته باشند، آنقدر ایشان مصمم به کشف حقیقت هستند که همه نظرات مخالف را با استدلال کارشناسی محک می زنند و هیچ مدیری نگران نبود که به دلیل ارائه نظر مخالف با نظر ایشان از کار برکنار می شود. او اصولا از مدیرانی که بجای ارائه نظر کارشناسی احتمالا سعی داشتند با اظهار غیر کارشناسی و متملقانه به نوعی ا ز نظر رئیس جمهور پشتیبانی کنند، آشفته میشد . بارها دیده بودیم شدیدا با بوسیدن دست مخالف بود و قویا مراقب بود دست خودر رااز بوسیدن دورنگهدارد . نه ریاکاربود و نه متملق او حتی ریا و تملق را نوعی شرک میدانست و به مدیران با شخصیت خیلی احترام می گذاشت.آقای هاشمی مردی پر جاذبه، خوش اخلاق، خوش برخورد، مهربان و اهل گذشت و با اخلاص بود.
درمدیریت فرا جناحی عمل می کرد،چه در زمانی که ریاست مجلس، یا رئیس جمهور یا رئیس مجلس خبرگان بود و چه بعد ازآن که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، هیچگاه پرچم حزب و گروه خاصی را برنداشت . همین نشان می دهد که ایشان قداست جایگاههایی که در آن قرار دارشت که نباید به تحزب و گروه گرایی آلوده شود، می دانست. تفکر اعتدالی و روش و منش ویژه ایشان خود یک مکتب پر جاذبه در افکار عمومی ایجاد کرد و براستی او نماد تفکر مقبول اجتماعی بود. همه شاهدیم که دوستان ایشان با اعلام همراهی و تکیه بر افکار و مکتب فکری اعتدالی آقای هاشمی، که در جامعه مورد اقبال قرارگرفته بود ، از همین خاستگاه فکری و اجتماعی در انتخابات موفق شدند ، هر چند که هیچگاه نتوانستند راه او را ادامه داده و مثل او عمل کنند.
هاشمی و شخصیت علمی چند وجهی
متأسفانه کوششهای علمی و پژوهشهای قرآنی ایشان پشت پرده فعالیتهای سیاسی و مدیریتی و اجرایی ایشان پنهان مانده است تألیفات ارزشمند آیت الله هاشمی(ره) راکه بالغ بر 100 کتاب و مقاله از جمله پژوهش قرآنی ایشان در دوران مبارزه و زندان از نقاط نورانی ودرخشان کارنامه ی عمر با برکت او و نشان دهنده شخصیت چندبعدی و چندوجهی آیتالله هاشمی است .
هاشمی و آبادانی ایران
شیرازه اصلی تفکر و دغدغه اول هاشمی همواره آبادانی ایران و سر افرازی مردم این آب و خاک بود. براستی کجای ایران را سراغ داری که اثری از انگشت سلیمانی مدیریت خلاق و سازنده اونیست؟ جبهه های جنگ، بازسازی مناطق جنگ زده، سد ها و نیرو گاهها،مزارع کشاورزی، شهرک های صنعتی، کارخانجات فولاد و سیمان و پتروشیمی و توسعه دانشگاهها و پژوهشگاهها، راهها و راه آهن و هزاران طرح زیربنایی و تولیدی در سراسر کشور - که همه آنهارا این نگارنده در کتاب " ایران آباد" از انتشارات سازمان برنامه و بودجه و کتاب آمار سخن می گوید برشمرده و با عکس و تفصیل و آمار و ارقام نشان داده ام – که همه شاهدان صادق همت جهادی و تلاش های خستگی ناپذیر این رادمرد بزرگ و قهرمان ملی ایران هستند. سال 1368 که آیت الله هاشمی رفسنجانی (ره) توسط مردم به عنوان ریاست جمهوری انتخاب شد، شرایط اقتصادی ایران به دلیل آثار ناشی از جنگ تحمیلی که بلافاصله پس از انقلاب آغاز شده بود، دگرگون و نابسامان و تولید ناخالص داخلی منفی بود. پنج استان به طور مستقیم و شدید و 15 استان غیر مستقیم از جنگ آسیب دیده بودند و چرخ های اقتصاد کشور در اکثر حوزه ها از کار افتاده بود. رییس دولت با توجه به پایان جنگ و آغاز ثبات به این نتیجه رسیده بود که دوران جدیدی پس از دفاع مقدس در حال تجربه است که به خوبی باید از آن بهره برد. در واقع پارامترهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دوران سازندگی به طول کامل با شرایط جنگ هشت ساله متفاوت بود. با توجه به تغییرات، نگاه دولت نیز نیز به سمت باز شدن فضای اقتصادی، دعوت از بخش خصوصی و استفاده از سرمایه های پایدار و تقویت ارتباطات بین المللی معطوف شد.او یک پیچش و تحول در اقتصاد ایران بنیان گذاشت که مبنای آن ریشه در تفکر اعتدالی او داشت.او مدافع اقتصاد بر مبنای تواناییهای ملی و تقویت بخش خصوصی برای سرمایه گذاری و کار افرینی بود.براستی کوشش های دولت آقای هاشمی سنگ بنای توسعه کشور شد بطوریکه در دولت ایشان علیرغم کمی درآمد های نفتی - در مقایسه با دولت های بعدی - متوسط رشد تولید ناخالص ملی ایران 7 در صد بود کارنامه درخشان آیتالله هاشمی در تمام مبارزات قبل از انقلاب ، فرماندهی شجاعانه دفاع مقدس و ریاست هیات موسس و هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی ، سهم ایشان در مدیریت مدبرانه نظام جمهوری اسلامی ایران در سنگرهای ریاست مجلس شورای اسلامی، ریاستجمهوری، ریاست مجلس خبرگان و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام ، ذخیره گرانبهایی برای علو درجات این رادمرد بزرگ خواهد بود.
جاذبه هاشمی
او از تبار روستاییان پاک و صادق بود که در خنده هایش صفای باطنش را می توانستی ببینی .از دور عظمت شخصیت و صلابت او چون کوه تورا میگرفت اما وقتی از نزدیک با او هم صحبت می شدی گویی گوارایی یک چشمه زلال و آرام ومهربان را یافته ای. سخنانش را در نماز های جمعه بیاد داری؟ گویی صدایش نه از زبان و دهانش بلکه از ته دل و جانش به گوش می رسید و سخنش مصداق "سخن کز دل برآید نشیند لاجرم بردل" بود . و این بود رمز تاثیر کلام او بر جان های خسته ای که همیشه به او امید داشتند .وقتی به ملاقات او می رفتی ، با کسی هم صحبت شده بودی که مجتهدی فاضل و مفسری متبحر، انسانی جهاندیده، یک انقلابی زجر کشیده و مدیری صاحب سبک و پرکاربود و در کنار این همه، در کارنامه زندگی پر بارش کاروانی از مسئولیت های سنگین در مدیریت کلان کشورداشت ولی او اینقدر خاکی و فروتن و دوست داشتنی بود که احساس میکردی ازجنس مردم کوچه و بازار و با همان صفای دل مردم سالم و ساده است. واینهاست که کارنامه 60 ساله فعالیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هاشمی را از دیگران متمایز می کند و تازه دستت می آمد که سطح پرواز هاشمی چقدر بالا و بلند بوده است. دراوج اما فروتن ! او مثل یک هواپیمای بلند پرواز هزاران پا از دیگران اوج گرفته و بالاتررقته بود. .شیع جنازه با شکوه میلیونی هاشمی نشان از این بود که در تحلیل آخر مردم بخوبی فهمیدند هاشمی از اول از جنس آنها بوده است. مردم دوباره دانستند اصلا هاشمی در تمام میدان ها ی مبارزه قبل و بعد از انقلاب فقط برای این مردم و کشور سینه سپر کرده و با مشی عاقلانه و اعتدالی که یکی دیگر از ویژگی مثال زدنی او بود، در مقابل تند روی ها و زیاده خواهی ها می ایستاد و نوعی لنگر تعادل برای کشور بود. ایستادگی برای حفظ کشور و منافع مردم با روش ومنش اعتدالی که مختص خود او بود. او با یک دست قران و با دست دیگر با اسلحه اصلاح ،جهادگرانه برای اعتلای ایران مجاهدت کرد.خدایش او را بیامرزد و با انبیا و اولیای خویش محشورش گرداند.
درد فراق
در پایان از زبان حافظ شیرینسخن، داد دل و درد جانکاه فراق دوست و یار و رئیس بیهمتای خود را عیان میکنم:
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود / دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود/
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک/ بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود/
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز/ چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود/
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق/ مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود.
* استاد دانشگاه صنعتی امیر کبیر و رییس اسبق دانشگاه آزاد اسلامی