زن متهم به قتل: عاشق شوهر صیغه‌ای‌ام بودم، قصد آتش‌زدنش را نداشتم

زنی که به قتل همسر صیغه‌ای‌اش متهم شده و می‌گوید آتش گرفتن او یک اتفاق بود؛ پای میز محاکمه رفت.

رابطه عاشقانه این زوج در نوجوانی شروع شد و برای اینکه بتوانند به این رابطه ادامه بدهند صیغه کردند، اما مرگ دلخراش مرد جوان به نام مهرداد در بیمارستان راز بزرگی را فاش کرد.​

دو سال قبل بود که زن و مرد جوانی به بیمارستان سوختگی تهران منتقل شدند. بلافاصله کار‌های درمانی روی آن‌ها انجام گرفت، اما شدت جراحات مرد ۲۸ ساله به حدی بود که به آی‌سی‌یو منتقل شد. مهرداد قبل از مرگ به ماموران گفت همسرش لیدا او را آتش زده است. این در حالی بود که لیدا نیز در بیمارستان بستری بود، اما شدت جراحاتی که به او وارد شده بود بسیار کمتر بود.

دو روز بعد مهرداد به دلیل سوختگی بالای ۹۰ درصد جان باخت و لیدا بازداشت شد. این زن به ماموران گفت: من مدت‌هاست با مهرداد زندگی می‌کنم. وقتی ۱۹ ساله بودم عاشق مهرداد شدم، او هم ۱۸ ساله بود. ما با هم خانه‌ای اجاره و بعد از عقد موقت، زندگی مشترک‌مان را شروع کردیم. گاهی هم به خانه پدر و مادرمان می‌رفتیم، چون به آن‌ها نگفته بودیم که ازدواج کرده‌ایم، البته چند سال بعد همه چیز مشخص شد و آن‌ها هم زندگی ما را قبول کردند. در این ۱۰ سال مهرداد به هر دری زد تا بتواند زندگی خوبی درست کند و بتوانیم یک روز به صورت رسمی با هم ازدواج کنیم. او هر کاری که فکر می‌کرد ممکن است در آن موفق شود، شروع کرد. در این مدت گیر نزول‌خواران افتاد و کلی بدهی بالا آورد. هرچه سعی کرد از این وضعیت خارج شود نتوانست. تا اینکه مدتی قبل از فوتش گفت دیگر زندگی را دوست ندارد. من حرفش را جدی نگرفتم؛ اما یک روز وقتی به خانه آمدم دیدم دارو خورده و بی‌حال شده است بلافاصله او را به بیمارستان رساندم و از مرگ نجات پیدا کرد.

لیدا ادامه داد: زندگی ما خیلی تلخ شده بود. من مهرداد را دوست داشتم و با وجود فقر کنار او بودم، اما مهرداد دیگر آدم سابق نبود. چند ماه بعد دوباره خودکشی کرد. باز هم نجاتش دادم تا اینکه تصمیم گرفتم او را پیش روانپزشک ببرم. دارو مصرف می‌کرد. گاهی خوب بود و گاهی بد می‌شد. مدت‌ها بود با افسردگی و افکار خودکشی او دست‌وپنجه نرم می‌کردیم. تا اینکه روز حادثه مهرداد دوباره گفت قصد خودکشی دارد و از من خواست او را نجات ندهم. خسته شده بودم، نمی‌توانستم این وضعیت را تحمل کنم. عصبانی هم شده بودم. یک پیت بنزین آوردم و گفتم حالا که می‌خواهی خودکشی کنی دوتایی با هم می‌میریم. می‌خواستم او را بترسانم. بنزین را به این طرف و آن طرف خانه پاشیدم. بنزین روی بخاری هم ریخت. مهرداد کنار بخاری نشسته بود یک‌دفعه گر گرفت و همه جای بدنش سوخت. من هم سوختم. همسایه‌ها به کمک آمدند، آتش را خاموش کردند و ما را به بیمارستان بردند.

با توجه به شکایت اولیای دم، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه دادگاه والدین مهرداد درخواست قصاص کردند. آن‌ها گفتند می‌دانستند لیدا در زندگی پسرشان است و با اینکه صیغه بود، اما به خواست پسرشان احترام می‌گذاشتند و حالا که لیدا باعث مرگ او شده درخواست قصاص دارند.

وقتی نوبت به لیدا رسید اتهام قتل عمدی را رد کرد و گفت: من آن‌قدر عاشق مهرداد بودم که وقتی به من گفت حاضر نیست من را عقد دائم کند کنار او ماندم. من ۱۰ سال صیغه او بودم و هر کاری برای درمان افسردگی‌اش کردم. حتی والدینش هم خبر دارند من هر کاری می‌توانستم کردم. روز حادثه هم برای اینکه به او نشان دهم چقدر ناراحت هستم بنزین آوردم و گفتم اگر تو می‌خواهی همه چیز تمام شود با هم می‌میریم. بنزین را همه جا پاشیدم که او را بترسانم و اصلاً روی مهرداد نپاشیدم، اما چون کنار بخاری نشسته بود گر گرفت. من بلافاصله به سمتش رفتم که نجاتش بدهم دست‌های خودم به همین خاطر سوخت، ولی نتوانستم.

متهم گفت: من خودم در آتش بودم خودم مهرداد را خاموش کردم. خودم هم سوختم؛ اما نتوانستم مهرداد را نجات بدهم.‌ای کاش من خودم می‌سوختم و می‌مردم. مهرداد را خیلی دوست داشتم. هیچ عمدی در این کار نبود.

بعد از گفته‌های متهم و دفاعیات وکیل مدافع او، هیات قضات برای تصمیم‌گیری در این خصوص وارد شور شدند.

 

دیدگاه