صدور حکم قصاص برای داماد معتاد به جرم قتل پدرزن

مردی که مدعی است قصد کشتن پدرزنش را نداشت، با وجود انکار اتهام قتل از سوی قضات گناهکار شناخته و برای بار دوم به قصاص محکوم شد.

به گزارش جهان مانا ، متهم که مردی جوان است به بهانه آشتی‌کنان پدر همسرش را به بیابان‌های اطراف تهران کشانده و در آنجا به قتل رسانده ‌است. هرچند متهم مدعی است نمی‌دانسته چه اتفاقی برای پدرزنش افتاده و فقط او را هل داده؛ اما مدارک موجود نشان می‌دهد او قاتل است.

خانواده مردی میانسال به نام منوچهر دو سال قبل به پلیس گزارش دادند او گم شده‌ است. زمانی که پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد، مشخص شد منوچهر آخرین بار با دامادش به نام حامد قرار داشته است. حامد ابتدا مدعی شد خبری از پدرزنش ندارد و روز حادثه بعد از گفت‌وگو از او جدا شده و نمی‌داند چه اتفاقی برای او افتاده‌ است.

جسد منوچهر چند روز بعد در شهر تهران پیدا شد و ماموران متوجه شدند تلفن همراه حامد دقیقاً در همان منطقه آنتن داشته است. به این ترتیب حامد بازداشت شد. او به درگیری با پدرزنش اعتراف کرد و گفت: همسرم خانه را با قهر ترک کرده‌ بود. من با پدرزنم خیلی ارتباط خوبی داشتم. روز حادثه با او قرار گذاشتم تا بتوانم مشکل را با صحبت حل کنم. بعد از اینکه با هم صحبت کردیم، پدرزنم به همسر من زنگ زد. بعد از اینکه گوشی را قطع کرد، فکر کردم می‌خواهد به من حمله کند. چون شیشه کشیده ‌بودم و به‌شدت توهم داشتم.

متهم ادامه داد: پدرزنم را هل دادم و روی زمین انداختم. بعد با او درگیر شدم. سرش به جایی برخورد کرد و خون آمد و بعد من فرار کردم.

بعد از این اعتراف و با توجه به مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

همسر متهم اعلام گذشت کرد اما سایر اولیای‌ دم درخواست قصاص کردند و دادگاه بعد از محاکمه متهم، او را به قصاص محکوم کرد.

با توجه به اینکه حامد در دادگاه مدعی شده‌ بود پدرزنش را نکشته و فقط او را هل داده و نمی‌داند چه اتفاقی برای او افتاده ‌است، رأی صادره در دیوان عالی کشور نقض و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه هم‌عرض فرستاده شد.

این پرونده در شعبه 10 دادگاه کیفری‌استان تهران رسیدگی شد و متهم در جلسه دادگاه گفت: راضی به مرگ پدرزنم نبودم. من با او رفیق بودم. به همین خاطر از او خواستم به بیابان بیاید تا با هم صحبت کنیم؛ اما آنجا وقتی دستش را به سمت جیبش برد ترسیدم. گمان کردم قصد دارد با سنگ مرا بزند. به همین خاطر با چوبی که روی زمین افتاده بود به پایش ضربه زدم. ولی فوراً پشیمان شدم. من او را روی دوشم گرفتم تا به بیمارستان برسانم؛ اما چون آنجا گل و لای بود چندین مرتبه با هم زمین خوردیم و سر او با سنگ برخورد کرد. آثار شکستگی‌های متعدد روی بدن پدرزنم به خاطر برخورد او با زمین ایجاد شده و من ضربه‌ای به او نزده‌ام.

بعد از گفته‌های متهم، دادگاه وارد شور شد و متهم را به قصاص محکوم کرد. این رأی در صورت اعتراض مجدد متهم به دیوان عالی کشور خواهد رفت.

 

دیدگاه