ردپای عمو و برادرزاده اتباع در قتل جسد کشف شده در چاه
عمو و بردارزاده افغانستانی که متهم به قتل هموطن خود هستند پس از چند ماه تحقیقات پلیسی و قضایی سرانجام به دام قانون افتادند و هر دو نفر در حال حاضر در بازداشت کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت هستند.
به گزارش جهان مانا، عمو و برادرزاده که به اتهام قتل کارگری جوان بازداشت شدهاند میگویند از این جنایت بیاطلاع هستند.
این دو متهم با وجود پیدا شدن جسد مقتول و شواهد و مدارک محکم، منکر انجام قتل هستند.
شروع تحقیقات جنایی در مورد این پرونده زمانی کلید خورد که اوایل مهر سال گذشته مرد افغان میانسالی به دادسرای امور جنایی تهران مراجعه کرد و از مفقود شدن پسر جوان خود به نام اکبر خبر داد. این مرد زمانی که مقابل بازپرس صادقزاده در شعبه ششم دادسرای جنایی نشست، گفت: پسرم 22سالهام کارگر ساختمان است. او هر روز صبح سر کار میرفت و شب به خانه باز میگشت. اکبر چند روز پیش سر کار رفت اما برنگشت. شب که شد نگران شدیم و به محل کارش رفتیم. افرادی که شب را در محل کار او میماندند گفتند اصلاً نیامده و کسی او را آن روز آنجا ندیده است.
این پدر نگران ادامه داد: یکی دو روز را با نگرانی دنبال پسرم گشتیم، به خانه اقوام، بیمارستانها و جاهای دیگر سر زدیم اما هنوز پیدا نشده است. الان نگران هستم که اتفاق بدی افتاده باشد.
بازپرس صادقزاده پس از شنیدن اظهارت این مرد پرونده را به پایگاه چهارم پلیس آگاهی فرستاد تا تحقیقات آغاز شود. همچنین در بخشی از مراحل تحقیق خانواده پسر گمشده به بررسی عکس و مشخصات اجساد مجهول پرداختند. این خانواده با دیدن عکسها، کسی را شناسایی نکردند.
به این ترتیب تحقیقات در حالی ادامه یافت که رد و سرنخی از سرنوشت اکبر به دست نیامده بود. در این بین ماموران پس از مدتی دوباره برای تحقیقات به ساختمان نیمهکاره رفتند و متوجه شدند نگهبان جدیدی در ساختمان مستقر شده است. در تحقیقات مشخص شد نگهبان قبلی که افغان بود، مدتی پس از ناپدید شدن هموطن خود از آن ساختمان رفته است.
با به دست آمدن این نتیجه ماموران به نگهبان قدیمی به نام حسن مشکوک شدند. بررسی در مورد روابط دو جوان حکایت از آن داشت که نگهبان قدیمی با اکبر اختلاف و درگیری داشت. همین موضوع حسن را به مظنون شماره یک پرونده تبدیل کرد. به این ترتیب تحقیقات در مورد حسن ادامه یافت و ماموران بعد از مدتی تحقیق موفق شدند محل کار جدید حسن را پیدا و او را بازداشت کنند.
حسن در بازجوییها گفت: من و اکبر اختلاف و درگیری و مشاجره داشتیم؛ اما خبر ندارم چه اتفاقی برایش افتاده و کجا رفته است.
این در حالی بود که در فاصله کوتاهی مشخص شد سیمکارتی که در اختیار اکبر بود غیرفعال شده است. همین اتفاق سرنخ جدیدی به ماموران داد. ماموران با بررسی بیشتر در مورد سیمکارت سوخته به یک ایرانی رسیدند و او را بازداشت کردند. مرد ایرانی گفت: من با یک افغان دوست بودم و این سیمکارت را به او امانت داده بودم. مدتی قبل آن مرد گفت میخواهد به افغانستان برود و سیمکارت را پس داد. من هم آن را سوزاندم.
بررسی در مورد دوست افغان مرد ایرانی مشخص کرد او عموی حسن است. همچنین بررسیها نشان داد عموی حسن واقعاً به افغانستان رفته و دوباره به ایران بازگشته است. بنابراین محل کار او شناسایی و بازداشت شد اما او نیز هر اطلاعی از سرنوشت هموطن مفقودشده خود را انکار کرد و گفت: اصلاً خبر ندارم سیمکارت دست چه کسی بود. من سیمکارت را به بردارزادهام دادم و وقتی میخواستم به افغانستان بروم آن را پس گرفتم و به صاحب اصلیاش دادم.
در حالی که تحقیقات با بازداشت برادرزاده و عمو ادامه داشت، پدر اکبر نزد بازپرس جنایی رفت و گفت از چند روز قبل چندبار پسرم را خواب دیدم. او هر بار میگفت بابا در چاه هستم بیا نجاتم بده.
در این مرحله بازپرس جنایی دستور بررسی چاههای احتمالی را که ممکن بود جوان مفقودشده در آن افتاده باشد صادر کرد. در این مرحله معلوم شد در محل کار اکبر چاهی عمیق و نیمهکاره وجود دارد که در آن پوشانده شده است. در نهایت آتشنشانان به اعماق چاه رفتند و استخوان و جمجمه یک انسان، موبایل و لباس را از آنجا بیرون آوردند. پدر اکبر لباس و موبایل را شناسایی کرد و گفت: اینها مال پسر خودم است.
با شناسایی موبایل و لباس پسر جوان استخوانهای پیدا شده برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی انتقال یافت. همچنین عمو و برادرزاده با وجود انکارهایشان به خاطر مدارک و شواهد و همچنین درگیری قدیمی مقتول و برادرزاده در بازداشت هستند و تحقیقات در این مورد همچنان ادامه دارد.