مردی که در پارک عاشقش شدم، سارق بود!

پریسا تصمیم گرفته از شوهرش جدا شود. او می‌گوید بعد از دو سال زندگی مشترک راهی بجز جدایی ندارد.

به گزارش جهان مانا، گفتگوی این زن را درباره علت تصمیمش برای جدایی میخوانید:

*چرا می‌خواهی جدا شوی؟​

سعید راهی برایم نگداشته و چاره‌ای ندارم. هر کاری برای حفظ این زندگی لازم بود، انجام دادم اما نشد.

*همدیگر را دوست داشتید؟

خیلی سعید را دوست داشتم و فکر می‌کردم می‌توانم با او زندگی خوبی داشته باشم. هر کاری هم برای داشتن یک زندگی خوب کردم اما نشد.

*حالا چرا تا این حد برای جدایی مصمم هستی؟

راستش خجالت می‌کشم بگویم، چون هنوز سعید را دوست دارم. می‌خواهم از سعید جدا شوم، چون او خلافکار است. این وضعیت من را اذیت می‌کند.

*از کی متوجه شدی شوهرت خلافکار است؟

یک ماه بعد از ازدواج‌مان بود که یک شب ماموران به خانه ما ریختند. ما خواب بودیم که ماموران با حکم ورود به منزل آمدند و سعید را بردند. اول فکر می‌کردم اشتباه شده است اما بعد از چند بار رفت‌وآمد به دادسرا فهمیدم او قبل از عروسی با دوستانش دو خانه را خالی کرده است.

*چرا این کار را می‌کرد؟

اول مدعی بود به خاطر هزینه عروسی این کار را کرده است اما دروغ می‌گفت.

*شوهرت به تو گفته بود شغلش چیست؟

به من گفته بود پیک موتوری است. من هم قبول کرده بودم زندگی‌ام را با او شروع کنم.

*چطور با هم آشنا شدید؟

در پارک با هم آشنا شدیم و بعد هم ازدواج کردیم.

*چرا درباره او تحقیق نکردی؟

اصلاً باورم نمی‌شد در چنین دامی‌ بیفتم. بعد از بازداشت او بازپرس به من گفت سعید سابقه‌دار هم هست، تا مدتی شوکه بودم.

*فکر نمی‌کنی لازم است به او فرصت بدهی؟

آنقدر عاشق شوهرم بودم که به او فرصت دادم. خودم به دست و پای شکات افتادم و رضایت گرفتم. او شش ماه زندان بود و بیرون آمد اما متاسفانه دوباره به سمت سرقت رفت.

*خانواده‌ات چه می‌گویند؟

حرف خاصی نمی‌زنند، به هر حال من این راه را باید تنها بروم.

*بعد از جدایی چطور می‌توانی زندگی‌ات را تامین کنی؟

در یک مغازه فروشنده هستم. با همان حقوق کم کار می‌کنم و همین برایم کافی است. نمی‌خواهم پول حرام بخورم.

 

دیدگاه