پسری که برای خودنمایی گفته بود دختری را کشته؛ تبرئه شد
پسری جوان که برای خودنمایی به دروغ گفته بود دختری را به قتل رسانده است ۲۴ سال بعد از مرگ دختر پای میز محاکمه رفت و با برگزاری مراسم قسامه از قتل تبرئه شد.
به گزارش جهان مانا، متهم به نام حسین با ادعای پدر دختر بازداشت شد و مورد بازجویی قرار گرفت. پدر لیدا سه سال قبل شکایتی علیه خواستگار سابق دخترش مطرح کرد و مدعی شد او عامل مرگ دخترش است.
پدر لیدا در شکایت خود گفت: سال ۷۹ دخترم فوت کرد. ما فکر میکردیم او از کوه به پایین پرت شده و جانش را از دست داده است اما حالا متوجه شدهایم حسین او را کشته است. حسین پیش دو نفر از دوستانش اعتراف کرده دخترم را از کوه به پایین پرت کرده است.
وقتی حسین بازداشت شد، قتل لیدا را انکار کرد و گفت: مرگ لیدا به ۲۰ سال قبل برمیگردد. در آن زمان بسیار جوان و عاشق لیدا شده بودم. لیدا صرع داشت. میدانستم زندگی با یک زن بیمار سخت است اما عاشقش شده بودم. وقتی موضوع را با لیدا مطرح کردم او هم به پدرش گفت، اما پدرش قبول نکرد ما با هم ازدواج کنیم. به همین خاطر دیگر مساله را پیگیری نکردم. چند روز بعد لیدا فوت کرد. همان موقع پدر و مادرش گفتند به خاطر بیماریای که داشته در کوه دچار حمله و از بالای کوه پرت شده است.
متهم درباره اینکه اگر در مرگ لیدا نقشی نداشت، چرا پیش دو نفر گفته قتل کار او بوده است، توضیح داد: جوان بودم و خامی کردم. وقتی با لیدا به هم زدم وضعیت روحیام خیلی آشفته بود. غرورم شکسته شده بود و میخواستم از این راه آبرویم را جلوی دوستانم ترمیم کنم و با خودنمایی بگویم از حیثیتم دفاع کردم اما من واقعاً این کار را نکردم.
با تکمیل تحقیقات کیفرخواست علیه مرد جوان صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. متهم در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. او اتهام را قبول نکرد و یک بار دیگر گفت دروغی گفته که حالا گریبانش را گرفته است.
در جلسه رسیدگی پدر لیدا در جایگاه قرار گرفت. او گفت: حسین پیش دوستانش اعتراف کرده بود به لیدا ابراز علاقه کرده اما چون لیدا قبول نکرده با او ازدواج کند، او هم لیدا را مورد تجاوز قرار داده و بعد هم از کوه به پایین پرت کرده است. او خودش اعتراف کرده دختر من را کشته است و من درخواست مجازات او را دارم.
حسین گفت: من جوانی کردم و حرفی زدم ولی دروغ بود. راننده تاکسی هستم و با زحمت زیادی پول درمیآورم. من زن و بچه دارم. به خدا این کار را نکردم.
قاضی از شاهدان خواست تا درباره گفته حسین توضیح دهند. یکی از آنها گفت: حسین چنین حرفی به من زد اما همان موقع هم فهمیدم دروغ میگوید و گندهگویی میکند. به نظر من هم دروغ گفته است.
شاهد دیگر نیز گفت: من اصلاً از حسین چنین حرفی را نشنیدم و به پدر مقتول هم چیزی نگفتم.
با توجه به اینکه هیچ مدرکی علیه متهم نبود قضات از پدر لیدا خواستند تا ۵۰ نفر را معرفی کند که قسم بخوردند لیدا به دست حسین کشته شده است اما او گفت نمیتواند چنین کاری بکند. به این ترتیب متهم ۵۰ بار قسم خورد که مرتکب قتل نشده است و حکم بر برائت او صادر شد.