کباب زدن سفیر انگلیس در تهران خبرساز شد + فیلم
ویدیوی منتشر شده در اینستاگرام سفارت بریتانیا نشان میدهد «سایمون شرکلیف» سفیر بریتانیا در ایران، به مناسبت روز جهانی کباب با همراهی همکارانش در حال تهیه کباب کوبیده در سفارتخانه تهران هستند. روی ویدیو ترانه مشهور فیلم «گنج قارون» با صدای ایرج خواجهامیری در حال پخش است که در فضای مجازی بازتاب فراوانی داشته است.
سهند ایرانمهر، روزنامه نگار در یادداشتی تحت عنوان «دیپلماسی عمومی با سفر شمال، جوجه و چیزای دیگه!» در این خصوص نوشت:
* صفحه اینستاگرام سفارت بریتانیا در تهران محتواهای متعددی و متنوعی دارد. این مساله وقتی اهمیت پیدا میکند که کسی نام بریتانیا را در خاطره تاریخی ملت ایران جستجو کند و احساس برآمده از آن را درک کند (سفیر بریتانیا چندی پیش با تکیه بر صندلی چرچیل در کنفرانس تهران نشان داد که در ناخودآگاه خود چندان بیگانه با آن احساس منفی تاریخی نیست).
* احساسی که گاه آنقدر تلخ است که به اغراق هایی چون "کار، کار انگلیسی هاست" تن می زند و گاه با انکار صددرصدی وقایع تاریخی و تطهیر، از آن سوی بام می افتد. اهمیت ویدیو ها برای من در این است که این ویدیو موردی مثال زدنی از کاربرد دیپلماسی عمومی است . در تعریف دیپلماسی عمومی آمده است: به برنامههای تحت حمایت دولت اشاره دارد که هدف از آنها اطلاعرسانی یا تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی دیگر کشورها است. ابزار اصلی آن نیز انتشار متن، تصاویر، دادوستد فرهنگی، رسانههای همگانی و اینترنت است.
سایمون شرکلیف سفیر بریتانیا در ویدیوی جدیدش عملا چند پیام روشن را ارسال می کند:
* اول از هرچیز تسلط خود به زبان کشور میزبان.
* دوم هماهنگ کردن ذایقه خود با ذائقه غذای میزبان در زندگی خصوصی(که برای بسیاری از سفرا ممکن نیست).
* سوم تسلط خود به سیخ کشیدن کباب کوبیده که حتی بسیاری از ایرانی ها(منجمله خود من) به شخصه مهارت آن را ندارند.
* چهارم در نظر داشتن مناسبت تقویمی غذایی (روز جهانی کباب)که بسیاری از ایرانیان متوجه این مناسبت تقویمی نیستند. (اطلاع ندارم که آیا نهادهای فرهنگی یا سازمان میراث فرهنگی برای چنین مناسبتی برنامه و طرحی دارد یا نه؟)
* پنجم، پخش یک ترانه کوچه بازاری و نوستالژیک در پس زمینه ویدیو که برای بسیاری از ایرانی ها کاملا آشنا و خاطره انگیز است.
* ششم آگاهی از عادت مرسوم ایرانی ها در سفر و غذایی که در آن تهیه می کنند .(اینها همه جزیی از منظومه عادت های فرهنگی و سبک زندگی کشور میزبان است که هرچند برای ما بدیهی است اما درک همه این جزییات برای یک فرد بیگانه نشان دهنده دقت و پشتکار زیاد است).
* ششم کاربرد زیرکانه این جمله :"ایرانی ها عادت دارن جوجه و یه چیزهای دیگه درست کنن و به شمال برن". "یه چیزای دیگه!" این عبارت جزو مطابه های جدید ایرانی ها در فضای مجازی است. پس آقای سفیر به دقت کلیشه های فرهنگی رایج ایرانی ها را دنبال می کند و فضای مجازی و حتی تکیه کلام های طنز به ظاهر بی اهمیت جامعه میزبان را می شناسد، نکته دیگر اینکه "یه چیزای دیگه" مفهومی مشخص برای مردم دارد و کدی است که از لایه های زیرین اجتماع ایرانی و فرهنگ دوگانه اش می آید که سفیر بریتانیا کاملا به آن واقف است.
* سرانجام اینکه شرکلیف همه این عناصر که در مجموع خود نوعی آرامش، صمیمیت و درک مخاطب و ثبات را القا می کند در داخل محوطه ای ترتیب داده و رسانه ای می کند که بیرون آن معمولا شاهد ثبت لحظاتی توام با خشم و آشفتگی بخشی از مردم کشور میزبان است. لحظاتی که رسانه ها بارها در سراسر جهان مخابره کرده اند و در آن جوانانی با خشم در حال بالا رفتن از سفارت یا مشغول دیوارنوشت هایی علیه بریتانیا هستند و حالا سفیر بریتانیا فعل معکوس ان لحظات جهانی شده را با کباب و ریحون صرف میکند.
* این اولین بار نیست که شرکلیف چنین ویدیوهایی می سازد، روز فردوسی، نوروز، شب یلدا ، سیزده به در مضمون سایر ویدیوهای اوست که پیشتر منتشر کرده است و جالب اینکه در حالی این ویدیوها، مخاطب ایرانی را با نوعی "همذات پنداری" و حس صمیمت و درک متقابل "مخاطب قرار می دهد که بسیاری از مسئولان کشور میزبان نه نامی از سیزده به در و امثال آن بر زبان می آورند و نه اصولا در موقعیتی هستند که برای مخاطب حس مشترک درک لایه های پنهان زندگی ایرانی را ایجاد کنند چه برسد به " جوجه و چیزای دیگه!".
* وقتی همه اینها را در کنار این خبر می گذاریم که هنوز سفیر ایران در لندن تعیین نشده است و دوباره به معنای دیپلماسی عمومی برمی گردیم می توانیم با قاطعیت بگوییم که بسیاری از وقایع تاریخی، دامنه عمل وسیع برخی کشورها در کشور میزبان و... برخلاف تصور رایج، اتفاقی نیست.
* دیپلماسی، رسانه و سیاست، ظرفیت های فراوانی دارد و تنها در روش های آشنا، سخت یا رسمی قابل حصر نیست، مهم اما درک دقیق و کاربرد به روز و هوشمندانه آن است، امری که نیازمند درک دقیق دیپلماسی عمومی است، چیزی که سفارت بریتانیا آن را هوشمندانه بکار می گیرد و ما هنوز به جای دقت در جزییات آن خودمان را به واکنش هایی نظیر همان تصاویر رسانه ای شده خشم و انزجار مقابل سفارت یا جمله کلیشه ای "کار کار انگلیسی هاست" محدود کرده ایم.