چگونه محاسبات سیاسی نتانیاهو به «فاجعه» منجر شد
"دیر یا زود، جادوی سیاسی مخرب بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که او را به مدت ۱۵ سال در قدرت نگه داشته است، ناگزیر به وقوع یک تراژدی بزرگ منجر میشد."
«شلومو بن-آمی» وزیر امور خارجه سابق رژیم صهیونیستی در مطلبی برای روزنامه «لسآنجلستایمز» با اشاره به عملیات طوفان الاقصی نوشت: «یک سال پیش، نتانیاهو رادیکالترین و بیکفایتترین دولت تاریخ اسرائیل را تشکیل داد. او به منتقدانش اطمینان میداد که "نگران نباشید، من دو دستم را محکم روی فرمان نگه داشتهام!"
اما دولت متعصب نتانیاهو با رد هرگونه روند سیاسی در فلسطین و تاکید گستاخانه بر دستورالعملهای دولت خود، مبنی بر اینکه "مردم یهود حق انحصاری و غیرقابل انحرافی بر تمام نقاط سرزمین اسرائیل دارند"، خون و خونریزی را اجتنابناپذیر کرد.
مسلما حتی زمانی که به اصطلاح صلحجوهایی مانند اسحاق رابین و ایهود باراک بر سر کار بودند، خون در فلسطین جاری شد. اما نتانیاهو با پرداخت هر هزینهای برای جلب حمایت از سمت شرکای ائتلافیاش، بیپروا به خشونت دامن زد. او به آنها اجازه داد تا زمینهای فلسطینیها را تصاحب کنند، شهرکهای غیرقانونی را گسترش دهند، حساسیتهای مسلمانان در مورد مسجد مقدس در حرم شریف را تحقیر کنند و توهمات مرگبار را در مورد بازسازی معبد در "اورشلیم" ترویج کنند. در همین حال، او همچنین محمود عباس، رهبر فلسطینی میانهروتر در کرانه باختری را کنار گذاشت و عملا حماس بنیادگرا در غزه را تقویت کرد.
براساس منطق پیچیده نتانیاهو، حکومت اسلامگرایان قوی در غزه، استدلال نهایی علیه راهحل سیاسی در فلسطین خواهد بود. نتانیاهو با پاداش دادن به تندروها و سرزنش میانهروها، بر این باور بود که بر خلاف چپهای منعطف، سرانجام راهحل این درگیری را یافته است. "توافقهای ابراهیمی" که روابط اسرائیل را با چهار کشور عربی عادی کرد (و شاید عربستان هم بخشی از آن شود)، باعث شد تا چشمان او به روی آتشفشان فلسطینی در زیر پاهایش کور شود.
اما بعد از اقداماتی علیه اسرائیلیها در روستاهای اطراف غزه، غرور نتانیاهو خود را مقابل حماس یافت. پنجاه سال و یک روز پس از حمله غافلگیرانه مصر و سوریه در جنگ یوم کیپور، حماس به مرزهای غزه با اسرائیل یورش برد و صدها تن را کشت.
بسیاری از اینکه حماس به راحتی به خطوط دفاعی اسرائیل در امتداد مرز با غزه نفوذ کرد، ابراز تعجب کردهاند. اما تدابیر دفاعی چندانی وجود نداشت. زمانی که حماس حمله را آغاز کرد، ارتش اسرائیل عمدتا در نقاط دیگر مستقر بود. بسیاری از آنها در کرانه باختری مستقر بودند تا از شهرکنشینان تارکدنیا در درگیریهایی که گاهی اوقات توسط خود شهرکنشینان آغاز میشود، مقابل فلسطینیها و از جشنوارههای اطراف اماکن مقدس آنها محافظت کنند.
همیشه فرض بر این بوده که غزه یک اولویت حیاتی نیست. قرار بود یک دیوار زیرزمینی از حسگرها و بتن مستحکم که اسرائیل در اطراف این منطقه ساخته است، تونلهایی را که حماس در گذشته سعی میکرد از طریق آنها به روستاهای مرزی اسرائیل نفوذ کند، مسدود کند. این کارها فایدهای نداشت. نیروهای حماس به سهولت به حصارهای مستقر حمله کردند.
حمله حماس فقط یک غافلگیری تاکتیکی نبود، بلکه یک بمب راهبردی هم بود. در دو سال گذشته، حماس این تصور را ایجاد میکرد که به دولتی تبدیل میشود که بیشتر علاقهمند به برآورده کردن نیازهای مادی مردم است، تا یک مقاومت مسلحانه احتمالا بیاثر. و اسرائیلیها آنچه را که دوست داشتند، باور کردند؛ اینکه کمکهای مالی قطر و ژستهای خودشان، حماس را از ماجراجوییهای نظامی آینده منصرف میکند.
و حالا چه؟ بازدارندگی را بازیابی کنیم؟ دقیقا چطور؟ خود تنبیهی در قالب اشغال مجدد غزه؟ تصور تهاجم زمینی دشوار است. سطح هولناک ویرانی و تلفات ناشی از این امر، یکی از دلایل آن است زیرا بسیاری از گروگانهای اسرائیلی که اکنون در غزه هستند، تضمین اضافی ارائه میدهند. خطر گشودن یک جبهه اضافی از لبنان در شمال توسط حزبالله، یکی دیگر از خطرات است. تواناییهای حزبالله که از تواناییهای حماس بیشتر است و یک جنگ دو جبهه و حضور ایران که احتمالاً از دشمنان اسرائیل حمایت میکند، یک سناریوی آخرالزمانی است.
به همین دلیل بایدن به دشمنان اسرائیل هشدار داد که "از این بحران سوء استفاده نکنند." برای رسیدن به این هدف، بایدن به یک گروه ناوهواپیمابر نیروی دریایی آمریکا برای حضور به شرق مدیترانه دستور داد.
اما چه زمانی منازعه اسرائیل و فلسطین به منطق پاسخ داده است؟
ما از تئوری جنگ "کلاوزویتس" آموختیم که قرار است جنگ در چارچوب یک هدف سیاسی معنا پیدا کند. جنگ کنونی حماس این اهداف را دنبال میکند؛ تضمین هژمونی خود در جنبش ملی فلسطین، آزادی افرادش از زندانهای اسرائیل با معامله گروگانها و جلوگیری از انکار مصیبت فلسطین از سوی "برادران عرب" که برای عادیسازی روابط با این دولت یهودی عجله دارند.
با این حال برای کابینه نتانیاهو، این یک جنگ کاملا واکنشی است که هیچ هدف سیاسیای فراتر از توقف درگیری تا دور بعدی خصومتها ندارد. هنگامی که این درگیری به پایان میرسد، مذاکره برای تبادل گروگانها و زندانیان اجتنابناپذیر است. احتمالا محاصره آشکارا بیاثر غزه باید برداشته شود.»