کرباسچی: آقای بهزاد نبوی خودش می‌گوید که «من کلا ضد انقلابم»/ او کلا روش‌های تند و افراطی و برخوردهای حذفی را قبول نداشت

یک فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: آقای نبوی خودش میگوید که «من کلا ضد انقلابم». آقای نبوی کلا روش‌های تند و افراطی و برخوردهای حذفی را قبول نداشت. او در هر انتخابات، قبول نداشت که ما به سمت تحریم انتخابات یا به سمتی برویم که از آن، نوعی بوی مخالفت برمی‌آید.

 

به گزارش جهان مانا ، بخش هایی از گفت و گوی کرباسچی با ایرنا را در ادامه می خوانید:

  • من دیگر نه در حزب کارگزاران سازندگی حضور دارم، نه در جبهه اصلاحات، اما مسلما آقای بهزاد نبوی سمبل یک انسان مبارز با سابقه طولانی از کار سیاسی و اجرایی در دولت‌های مختلف است.
  • آقای نبوی با وجود سن بالا، سرمایه فوق‌العاده‌ای است که به لحاظ پختگی و مقاومت روی اصلاح‌طلبی، قابل مقایسه با هیچ‌کدام از ما اصلاح‌طلبان نیست. سلیقه من نبود که چنین اتفاقی(کنار رفتن نبوی از ریاست اصلاحات) بیفتد و افراد جدیدی که رزومه سیاسی چندانی هم ندارند، جانشین آقای نبوی شوند.
  • کار حزبی، مثل کار اجرایی نیست. حزب، یک باشگاه سیاسی است و در باشگاه سیاسی هم بحث جوان‌گرایی ممکن است فقط در یک رده‌هایی خوب باشد. شما فرض کنید یک نفر بخواهد با رئیس جبهه اصلاحات صحبت کند، اینکه آقای نبوی بخواهد برود و صحبت کند با اینکه امثال من بخواهیم صحبت کنیم، بسیار تفاوت می‌کند. من سلیقه‌های حاکم [بر جبهه اصلاحات] را نمی‌پسندم اما خب! دوستان پسندیدند و لابد هم خوب است!
  • کلا روش بی‌توجهی به نظرات امثال آقای نبوی را خیلی قبول ندارم چون در یک باشگاه سیاسی و در یک حزاب، افراد سالخورده و توانمند که تجربه و تفکر سیاسیِ جا افتاده دارند، سرمایه‌هایی نیستند که آدم بخواهد به راحتی آن‌ها را از دست بدهد.
  • آقای نبوی خودش میگوید که «من کلا ضد انقلابم». آقای نبوی کلا روش‌های تند و افراطی و برخوردهای حذفی را قبول نداشت. او در هر انتخابات، قبول نداشت که ما به سمت تحریم انتخابات یا به سمتی برویم که از آن، نوعی بوی مخالفت برمی‌آید. بالاخره بحث‌های زیادی در جبهه اصلاحات مطرح بوده که من چندان اطلاعی از جزئیات آن‌ها ندارم.
  • کلا نمی‌شود یک کسی بخواهد دنباله‌روی جریانی را بکند که در ظاهر می‌گوید من خیلی موضوعات را قبول ندارم. بالاخره شما یا باید رومی روم باشید یا زنگی زنگ. البته به نظر من، همه این موارد تقصیر ساختار کلان کشور و روش‌های سیاسی‌ای است که برخی نیروها در سطح کلان به کار می‌گیرند. وقتی شما مجموعه نیروهای با سابقه‌ی انقلابی و توانمند و خوش‌فکر که می‌خواهند تریبون و جایگاهی داشته باشند را تحت عناوین مختلف حذف می‌کنید، همین وضعیت پیش می‌آید.
  • وقتی شورای نگهبان یا وزارت کشور در دوره‌های مختلف، هر چه نماینده مربوط به جناح چپ و اصلاح‌طلب بوده را رد کرده‌اند، طبیعی است که افراد به سمت رادیکالیسم سوق پیدا می‌کنند. اما اینکه این رادیکالیسم، به نتیجه می‌رسد یا خیر، تجربه خودم نشان داده که در جمهوری اسلامی، این رادیکالیسم اگر کور باشد و نداند که می‌خواهد در مرحله بعدی چه کند، به جایی نمی‌رسد.
  • من تک‌علتی ندیدم، من می‌گویم بار اصلی به دوش نظام است. در واقع بنا به صحبت آقای نبوی، منزوی یا تندشدن اصلاحات، نه منبعث از ساختار کلان یا به تعبیری نظام، بلکه برآمده از ریزش پایگاه اجتماعی این جریان است.
  • صحبت‌های آقای نبوی درست است اما این مقایسه(مقایسه انتخابات دهم و یازدهم) نیاز به یک توضیح دارد. شما وقتی یک سری نیروی سیاسی فعال و شناخته‌شده در میان مردم و در میان اصلاح‌طلبان که دوست دارند کار سیاسی کنند را حذف می‌کنید، تعداد زیادی از افرادی که حاضر بودند به خاطر این نوع افراد کار کنند، دیگر حاضر به کارکردن نخواهند شد.
  • فرض کنید وقتی چهره‌ای مانند آقای «حسین مرعشی» که از ابتدای انقلاب در کرمان، کارآفرین مطرح بوده و جریان اقتصادی و فرهنگی به وجود آورده، رد صلاحیت می‌شود، کرمانی‌ها باید دنبال چه کسی بروند که چنین ابعادی برای آن‌ها داشته باشد؟
  • آقای نبوی درست می‌گوید. مردم در سال ۹۲ با اینکه آقای هاشمی رد صلاحیت شد، به آقای روحانی رای دادند، به این امید که فضای کشور تغییر کند. در ادامه، مردم گفتند که همانطور که آقای روحانی را آوردیم، یک مجلس از اصلاح‌طلبان هم بیاوریم که بتوانند، کاری صورت دهند. در مجلس دهم، ۸۰ تا ۱۰۰ اصلاح‌طلب حضور داشت اما چهره‌ای که بتواند محوریت پیدا کند و کاری انجام بدهد، وجود نداشت.
  • البته آقای عارف شخصیت علمی و دانشگاهی قابل احترامی است اما واقعیت این است که مجموعه نیروهای اصلاح‌طلب و اعتدالی در مجلس دهم، نتوانستند محوریت یابند که بشود از خروجی آن مجلس، دفاع کرد. یعنی خود مجلس، باعث ناامیدی شد.
  • آقای عارف شخصیت علمی و دانشگاهی قابل احترامی است اما واقعیت این است که مجموعه نیروهای اصلاح‌طلب و اعتدالی در مجلس دهم، نتوانستند محوریت یابند
  • خودش کاندیدا شده بود؛ جبهه اصلاحات که رفت سمت آقای روحانی.
  • برای همین مردم گفتند که چرا باید برای انتخابات مجلس یازدهم شرکت کنیم. در سال ۹۸ اصلاح‌طلبانی که می‌توانستند کار کنند، نبودند؛ چهره‌های متوسط و پایین هم که کاری نتوانسته بودند صورت دهند و آن‌هایی که ناشناس بودند اما توانسته بودند در مجلس یازدهم با چهار تا سخنرانی اعتراضی کنند هم رد صلاحیت شده بودند؛ در این صورت مردم می‌خواستند به چه کسی رای بدهند؟ در ریاست‌جمهوری هم بدین صورت است. هر فردی، یک شعاع وجودی دارد که یک سری از فعالان سیاسی را دور خود جمع می‌کند.
  • ببینید! یک کسی در یک دانشگاهی فرضا ۵۰ تا ۱۰۰ نفر دوست و رفیق و آشنا دارد که برایش فعالیت انتخاباتی می‌کنند و می‌توانند در جامعه موج ایجاد کنند. با رد امثال این افراد، شما موجی از ناامیدی را در جامعه رها می‌کنید و این موج با سخنرانی امثال من و آقای نبوی یا فرضا پیام آقای خاتمی، از بین نمی‌رود.
  • اگر نتوانیم در انتخابات‌ها، با مخالفین و نیروهای سیاسی مختلفی که در داخل کشور هستند، به قدر مشترک برسیم، هم از ناحیه کسانی که صحنه را ترک می‌کنند و هم از ناحیه کسانی که افراد را بیرون می‌کنند، ناچاریم وارد صحنه‌های دیگری بشویم.
  • من مدافع شرکت‌نکردن در انتخابات نیستم اما می‌خواهم بگویم که اپوزیسیون داخلی نظام، جبهه اصلاحات یا هر فرد و جریان دیگری اگر رفتار شترمرغی دارد، به خاطر این است که نمی‌داند باید چه کند و تکلیفش مشخص نیست. وقتی فرضا به یک حزب اصلاح‌طلب برای فعالیت پروانه داده می‌شود، چرا به این حزب یا مجموعه‌های دیگر اجازه فعالیت داده نمی‌شود؟
  • مراد من این است که با وجود انبساط فضای سیاسی برای اصلاح‌طلبان در دوره ۷۶ تا ۸۴، جریان اصلاحات باز هم رادیکال بود.
  • ما الان در موضع نقد آن موقع نیستیم. اتفاقا بسیاری از گرفتاری‌های الان، مربوط به رادیکالیسمِ همان دوره است. وقتی دور افتاد دست اصلاح‌طلبان و وارد دولت و مجلس شدند، باید روش‌های معقول‌تری را در پیش می‌گرفتند؛ اتفاقا خیلی از دوستانی که آن موقع حضور داشتند، الان منتقد [آن دوره] هستند.
  • آن موقع هم در یک عده‌ای، رادیکالیسم وجود داشت که نظام این رادیکالیسم را به همه اصلاح‌طلبان سرایت داد و در نتیجه خوب و بد آن روش‌ها، چیزی است که شما دارید از آن صحبت می‌کنید. ببینید! قبل از سال ۷۶ ما می‌خواستیم آقای خاتمی را برای مجلس کاندیدا کنیم که او با لحن بسیار تندی جواب ما را داد و گفت که سراغ فرد دیگری بروید.
  • البته آقای خاتمی زمانی که در دولت مهندس موسوی بود، با ویدئو مخالف بود و دستگاه‌ها را جمع می‌کرد. بعد به آقای خاتمی همان موقع گفتم که شما وقتی می‌خواهید رئیس‌جمهور شوید، باید کل مسائل کشور در سطح کلان را با نظام هماهنگ کنید؛ شما چطور می‌خواهید هماهنگ کنید؟ آیا دیدگاه‌های شما تغییر کرده یا دیدگاه‌های نظام؟ من گفتم که شما نمی‌توانید این هماهنگی را ایجاد کنید، چون نه فکر و سلیقه شما عوض شده و نه فکر و سلیقه نظام...
  • الان می‌گویم. بعد گفتم شما چون رای مردم را دارید، با شما برخورد نمی‌کنند اما با تک تک ما که می‌خواهیم برای شما کار کنیم، برخورد خواهد شد. این صحبتی که با آقای خاتمی داشتم، مربوط به سال ۷۵ است که اصلا هیچ برخوردی [از سوی حاکمیت] وجود نداشت. همانطور که می‌دانید آن موقع جبهه اصلاحات و جریان چپ اصلا باور نداشت که دوم خرداد به وجود می‌آید...
  • من به او(خاتمی) گفتم که اجازه بدهید من از شهرداری بروم تا آدم‌های جدید بیایند اما قبول نکرد که اگر قبول می‌کرد، شاید آن غائله شهرداری هم به وجود نمی‌آمد
  • آقای خاتمی در جواب من گفت که ما اصلا رای نمی‌آوریم! ما صرفا می‌خواهیم در انتخابات شرکت کنیم و ۵ میلیون رای بیاوریم و با این رای، در کشور، کار سیاسی کنیم. یعنی جواب آقای خاتمی به من که پرسیدم برنامه شما برای اداره کشور و هماهنگی با نظام و رهبری چیست، این بود که اصلا برنامه ما این نیست که بیاییم و کشور را اداره کنیم.
  • ما در حمایت از آقای خاتمی در سال ۷۶ محوریت داشتیم اما من همیشه دیدگاه‌های خودم را مطرح می‌کردم. حتی در ابتدا که آقای خاتمی رئیس‌جمهور شد، من به او گفتم که اجازه بدهید من از شهرداری بروم تا آدم‌های جدید بیایند اما قبول نکرد که اگر قبول می‌کرد، شاید آن غائله شهرداری هم به وجود نمی‌آمد.
  • در سال ۱۳۸۰ هم به آقای خاتمی گفتم که با این برخوردها، مخالفت‌ها، موافقت‌ها و جنجال‌ها که به قول خودتان، دولت هر ۹ روز یک بحران دارد، چرا می‌خواهید دوباره بیایید؟ اغلب دوستان اما می‌گفتند که دولت اصلاحات باید ادامه پیدا کند.
  • ببینید من که همان اول گفتم در عده‌ای از اصلاح‌طلبان، حتما یک سایه‌هایی از رادیکالیسم وجود داشته است اما یک نظام که می‌خواهد کشور را اداره کند، در برابر چنین وضعیتی، بایستی پخته‌تر برخورد کند.
  • به فرض، اگر چند نفر در یک حزب تندروی دارند، راهش این نیست که کل آن حزب مسدود شود. اگر همه اصلاح‌طلبان را بخواهید با یک چوب برانید، باعث می‌شود که رکود سیاسی ایجاد شود و چهره‌هایی هم که می‌توانند نقش‌آفرینی کرده و رادیکالیسم را در درون حزب کنترل کنند، از کار بیفتند.
  • در شرایط فعلی، اصلاح‌طلبان نظر سیاسی ندارند، مگر اینکه کسی یا کسانی از اصلاح‌طلب‌ها در شهرستان‌ها که برای خودشان پایگاه رای دارند، بخواهند نامزد شوند. اصلاح‌طلبان هیچ‌وقت نگفته‌اند که ما انتخابات را تحریم می‌کنیم چون عواقب تحریم‌کردن برای یک گروه سیاسی، اصلا خوب نیست. به نظر من اگر قرار است اصلاح‌طلبان انتخابات را تحریم کنند، بهتر است این موضوع را خیلی شفاف بگویند و مردم را به رای‌ندادن تشویق کنند، چون منافع «عدم حضور» نیروهای سیاسی در انتخابات، به پای نیروهای برانداز خارجی می‌رود.
  • می‌خواهم بگویم که وقتی اصلاح‌طلبان موضع نمی‌گیرند و فعالیت نمی‌کنند و نیروهای خود را به شرکت در انتخابات تشویق نمی‌کنند، این وضعیت عدم شرکت، تماما به حساب سپرده خارجی‌ها ریخته می‌شود؛ اما اگر اصلاح‌طلبان به طور صریح بیایند و بگویند که نباید در انتخابات شرکت کرد، نیروهای داخلی حداقل می‌توانند بگویند که چون اصلاح‌طلبان گفتند، ما شرکت نکردیم.
  • یک نیروی سیاسی فعال باید رسما بگوید که من [در انتخابات] شرکت نمی‌کنم و آن‌هایی هم که می‌خواستند به من رای بدهند، شرکت نکنند. این کار خیلی بهتر از این است که شما ساکت باشید، چون براندازهای خارجی می‌گویند که به خاطر صحبت فلانی در خارج، مردم شرکت نکردند.

 

دیدگاه
آخرین اخبار
بازار