علی ربیعی: برای ایرانیانی که خواستار حمله به ایران هستند، افسوس می‌خورم

علی ربیعی نوشت: برای برخی ایرانیانی که به علت «لج ملی» از اکنون و حال عمومی جامعه، حتی حمایت بیانی از فلسطین و موضع‌گیری در برابر ظلم آشکار و نسل‌کشی بی‌رحمانه صهیونیست‌ها -با حمایت مالی و نظامی همه قدرت‌های غربی- ندارند و در انباشتی مزمن شده از مسائل منفی، قدرت ایستادن در سمت حقیقت را از دست داده‌اند. تاسف می‌خورم و ناامیدکننده‌تر از آن، شنیدن صدا‌های برخی ایرانیان است که حتی داغ‌تر از یهودی‌های غیرمتعصب در کنار مواضع صهیونیست‌ها، خواهان حمله به ایران می‌شوند؛ برای این افراد نیز، افسوس انسانیت ازدست رفته می‌خورم.

به گزارش جهان مانا، در یادداشت علی ربیعی در روزنامه اعتماد آمده است:

ادوارد سعید به خاطر این عکس (پرتاب یک سنگ از مرز لبنان به اسراییل) در معرض فشار لابی اسراییل قرار گرفت تا از کرسی استادی در دانشگاه کلمبیا اخراج شود. به مثابه امری نهادینه شده، «جاناتان» رییس وقت دانشگاه کلمبیا جانانه و مردانه به دفاع از سعید برخاست و با مطرح کردن فلسفه دانشگاه گفت: چه از دانشگاه می‌ماند اگر امثال «سعید» اخراج شوند؟ -فکر می‌کنم جاناتان کول بود-

درحالی که صهیونیست‌های ثروتمند، تامین‌کنندگان مالی دانشگاه بوده و سیاست عملی و علنی دولت‌های امریکا متکی بر دفاع سیاسی و نظامی بی‌ملاحظه از رژیم اسراییل هست. البته این روزها، شرایطی مشابه همان وضعیت.

پیش آمده است. برخی آکادمیسین‌ها می‌ترسند... می‌گویند اگر توییت بزنیم به دفاع از فلسطین و علیه اسراییل، ممکن است موقعیت آکادمیک ما در معرض خطر قرار گیرد... خانم «نضال الخیری» به کسانی که از آسیب دیدن موقعیت آکادمیک خود می‌هراسند الگوی مرحوم «ادوارد سعید» را مثال می‌زند که چگونه متهورانه، در جانب دیگر قضیه، موضع گرفت. در جانب شجاعت و دفاع شجاعانه و در همان حال عالمانه از حقیقت: Academics: I don’t want to Tweet about it, it might hurt my career. Edward Saïd on the other side.

اما من این‌طور فکر نمی‌کنم: سنت «خود انتقادی» در غرب و امریکا به خود خواهد آمد و این روز‌ها را به عنوان «دوران شرم» طبقه‌بندی خواهد کرد. از قضا این را خود ادوارد سعید پیش‌بینی کرده و گفته بود حمایت نامشروط از همه اقدامات اسراییل «آخرین تابوی امریکا» است که مثل نژادپرستی و سیاه‌ستیزی پشت‌سر گذاشته خواهد شد. همین‌طور که به این عکس نگاه می‌کنم، ذهنم تداعی معانی می‌کند.

برای برخی ایرانیانی که به علت «لج ملی» از اکنون و حال عمومی جامعه، حتی حمایت بیانی از فلسطین و موضع‌گیری در برابر ظلم آشکار و نسل‌کشی بی‌رحمانه صهیونیست‌ها -با حمایت مالی و نظامی همه قدرت‌های غربی- ندارند و در انباشتی مزمن شده از مسائل منفی، قدرت ایستادن در سمت حقیقت را از دست داده‌اند. تاسف می‌خورم و ناامیدکننده‌تر از آن، شنیدن صدا‌های برخی ایرانیان است که حتی داغ‌تر از یهودی‌های غیرمتعصب در کنار مواضع صهیونیست‌ها، خواهان حمله به ایران می‌شوند؛ برای این افراد نیز، افسوس انسانیت ازدست رفته می‌خورم.

در این میان، آن چیزی که مایه تسلای خاطر است، وجدان بیدار جامعه ایرانی است که به گواهی تاریخ نشان داده در بزنگاه‌های حساس بشری، حقیقت انسانی را در پای «لج» قربانی نخواهد کرد و از آزمون زمانه همواره پیروز برآمده است. این مفهوم را در اجتماع باشکوه همبستگی کارگران با فلسطین در خانه کارگر نیز مطرح کردم. در امتداد تداعی ذهنم، وقتی به رفتار «جاناتان» رییس دانشگاه کلمبیا می‌اندیشم، بی‌اختیار به یاد استادانی می‌افتم که هر روز به بهانه یک امضای حمایتی یا یک توییت درباره آنچه بحق می‌دانند، مثل دسته‌های گلی که پرپر می‌شوند اخراج و بی‌پناه در جامعه رها می‌شوند و این درحالی است که برخی مسوولان وزارت علوم و روسای دانشگاه‌های ما حتی برای اخراج‌ها هورا هم می‌کشند و تلخ‌تر آنکه، خود آن‌ها نیز ابزار تصفیه و تسویه‌حساب‌های سیاسی کودکانه شده‌اند.

این استادان، نه تنها از حقوق اساسی و انسانی خود، بلکه از حقوق شهروندی هم محروم شده و در آینده نظام اداری ایران هم جایگاهی نخواهند داشت. با تعدادی از این اخراجی‌ها مراوده دارم و نیک می‌دانم برخی آنها، هم خود و هم خانواده عزتمندشان در زیر فشار‌های زندگی درمانده‌اند. حتی بدتر از دوره بورسیه سازی و بازی برای ورود ناعادلانه اعضای علمی، تداوم برنامه اخراج‌ها و بازنشستگی‌های اجباری و... سرمایه‌های انسانی در ساحت علم به ویژه علوم انسانی، این دوره در تاریخ حیات علمی دانشگاهی به «عصر سرکوب عقیده علم، به خصوص علوم اجتماعی انتقادی» موسوم خواهد شد.

 

دیدگاه
آخرین اخبار
بازار