مهندس بازرگان: آقای بنی‌صدر! این آخوندها را خوب نشناخته‌ای! آن‌ها در مواقع حساس همه‌شان با هم می‌شوند

پس از انحلال شورای انقلاب، افرادی که عضو این شورا بودند، هر از گاهی جلسات دوره‌ای برگزار می‌کردند و آیت‌الله مهدوی‌کنی خاطره‌ای جالب را درباره‌ی یکی از این جلسات بیان کرده است.

به گزارش جهان مانا، خاطره‌ او مربوط به زمانی است که مجلس شورای اسلامی تشکیل شده بود و دو تن از اعضای آن نیز در قید حیات نبودند؛ یکی آیت‌الله طالقانی که از دنیا رفته بود و دیگری، آیت‌الله مطهری که توسط گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید.

به گفته آیت‌الله مهدوی‌کنی که بعدها سومین رئیس مجلس خبرگان نیز شد، این جلسات دوره‌ای هر بار در منزل یکی از اعضای سابق شورای انقلاب برگزای می‌شد. خاطره‌ای که دبیرکل سابق جامعه‌ی روحانیت مبارز در کتاب خاطرات خود ذکر کرده، مربوط به وقتی است که بنی‌صدر، رئیس جمهور و میزبان دیدار اعضای شورای انقلاب بود.

در کتاب خاطرات مهدوی‌کنی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده؛ درباره‌ی جلسه‌ی مذکور چنین می خوانید:

آن شب برخلاف شب‌های قبل، چند نفر از آقایان تشریف نیاوردند از جمله: دکتر بهشتی، آقای باهنر، آقای هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای. از معممین، این چهار نفر تشریف نیاوردند، ولی بنده و آقای موسوی اردبیلی و چند نفر دیگر از آقایان غیر معمم شورای انقلاب شرکت داشتیم. بنی‌صدر معمولاً خوب پذیرایی می‌کرد.

آشپزهای نخست‌وزیری هم آن‌جا بودند و غذا درست می‌کردند. غذاهای رنگارنگ و متنوّع درست می‌کردند. ما از بنی‌صدر دو میهمانی دیدیم؛ یکی در اینجا و یکی هم مثل اینکه منزل خواهرش در خیابان دکتر شریعتی بود که در آن خانه هم پذیرایی شایانی کرد.

بالاخره این چهار نفر آقایان تشریف نیاوردند. بنی‌صدر در انتظار بود؛ گاهی جلوی در می‌آمد، گاهی تلفن می‌کرد، ناراحت بود و می‌گفت شام دیر شده، ولی آقایان نیامده‌اند. بالاخره بعد از چند بار که تلفن زد و بیرون رفت و آمد، ناراحت شد و با عصبانیت گفت: «نیامدند که نیامدند! همین این دو نفر روحانی ما را بس!»

تا این حرف را زد، خدا بیامرز مهندس بازرگان گفت: «آقای بنی‌صدر! دلت را به این‌ها هم خوش نکن، این‌ها هم با آن‌ها هستند. این آخوندها را من تجربه کرده‌ام، تو که یک آخوندزاده هستی این آخوندها را خوب نشناخته‌ای، این آخوندها در مواقع حساس همه‌شان با هم می‌شوند.»

من گفتم آقای بنی‌صدر! مسئله واقعاً همین‌طور است. مهندس بازرگان بهتر ما را می‌شناسد. آمدن ما در اینجا مفهومش آن نیست که ما با آن‌ها مخالفیم، ما اصلاً اطلاع نداشتیم که آن‌ها نمی‌آیند، به ما نگفته بودند والّا در مواقع خاص همان‌طور که مهندس بازرگان گفت ما با هم هستیم. شاید یکی از اَسرار پیشرفت انقلاب همین بوده که وجوه روحانیت در جریانات با هم بوده‌اند. گر چه اختلاف سلیقه‌هایی هم در میان روحانیت وجود داشت.

 

دیدگاه