رضا امیرخانی: کشف امامزاده سانسور بعد از کودتای ۲۸ مرداد!
رضا امیرخانی در توصیف آثار کودتای 28 مرداد بر ادبیات کشورمان گفت: من فکر میکنم از دست دادن افق مهمترین چیزی است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ مانع نوشتن آثاری شد که دوران خلقشان طولانیتر است. همیشه برای من این امامزاده سانسور یکی از نکات بعد از کودتا بود همیشه فکر میکردم بعد از کودتای ۲۸ مرداد با قویترین سانسور رژیم پهلوی روبهرو هستیم به دلیل اینکه اثری خلق نمیشد. امامزاده سانسور جزو چیزهایی است که در ایران خیلی خوب شفا میدهد حتی اوقاف میتواند خیلی سریع آن را ثبت کند!
رضا امیرخانی، نویسنده و منتقد ادبی در میزگردی با عنوان «نابودی آرمانها» درباره اثر کودتای 28 مرداد در حوزه رمان و تولیدات قلم گفت: «من به شکل مستقیم شاگرد دکتر گلزاری و به شکل غیرمستقیم شاگرد دکتر خانیکی بودم بنابراین خودم را از نسلی متفاوت با عزیزان این جمع میدانم و به یک معنا مایلم عرض کنم بهعنوان شاهد مستقیم یا نزدیک به واقعه نمیتوانم صحبت کنم. من متولد سال ۱۳۵۲ هستم واقعه کودتای ۲۸ مرداد به ۲۰ سال قبل از تولد من برمیگردد و امروز من برای مخاطبانی مینویسم که با دورههای من هم نسبتی ندارند بنابراین باید عرض کنم اگر از نگاه تاریخی بخواهم به ۲۸ مرداد سال ۳۲ نگاه کنم در تخصص من نیست و جایی نیست که من برایش کاری انجام داده باشم حتی اگر بخواهم به سؤالات واقعی که در زمان ۲۸ مرداد وجود داشته پاسخ آن روز را بدهم بازهم به درد مخاطب عمومی ما نمیخورد یعنی مخاطب امروز ما سؤالی درباره آن دوره ندارد کما اینکه شاید درباره مشروطیت هم سؤال چندانی نداشته باشد مگر اینکه احساس کند سؤال و پاسخی را درمییابد که به درد امروزش میخورد. از این منظر به نظر من ماجرای کودتای ۲۸ مرداد میتواند موضوع قابلتوجهی باشد برای اینکه میتواند به سوالاتی پاسخ دهد که برخی از آنها سؤالات امروز همین نسل است.
امیرخانی با بیان اینکه برای برخی از رمانهایم در رابطه با ۲۸ مرداد ۳۲ تحقیقات میدانی داشتهام، گفت: در این خصوص به سراغ کسانی میرفتم که صدایشان شنیده نمیشد یعنی به سراغ تاریخ اجتماعی میرفتم کسانی که در تاریخ سیاسی و تاریخ تحلیلی جایی نداشتند و میتوانستند درباره ۲۸ مرداد ۳۲ صحبت کنند. نقطه کلیدی در ۲۸ مرداد جایی است که آقای آیتالله کاشانی در بنیان روحانیت جای خود را نداشتند همچنین مرحوم مصدق در بنیانهای سیاسی که ما میشناسیم جای خود را نداشت یعنی مصدق جایی آمده بود که اهل سیاست ما به آن نمیرسید و آیتالله کاشانی درجایی بود که روحانیت ما به آنجا نمیرفت. اگر از روحانیت تصویر خوش برخوردی، خوشصحبتی و تصویر معنوی داشتیم آیتالله کاشانی در جای دیگری قرارگرفته بودند و اگر از اهل سیاست انتظار زرنگی و قدرتطلبی داشتیم دکتر مصدق هم در جای دیگری قرارگرفته بودند.
این نویسنده ادامه داد: این تعارض همچنان میتواند این واقعه را مهم جلوه دهد ضمن اینکه شناخت مصدق از روح ایرانی شناخت خیلی دقیقی بود. خاستگاه مصدق همیشه از سوی مخالفانش نقطهگیری میشد و خاستگاه اشرافی، متمول و قاجاری او را موردانتقاد قرار میداد. وقتی مصدق نسبت به تمول، داراییها و ثروت خانوادگیاش در مجلس موردانتقاد قرار گرفت جمله مشهوری دارد که گفت «به من ارث زیادی رسید اگر من این ارث را از دست میدادم به من میگفتند جوان بیعرضه و اگر به آن اضافه میکردم به من میگفتند دزد بنابراین سعی کردم همان را حفظ کنم.» این نوع نگاهها و توجه به ذوق ایرانی که مصدق متوجه آن بود حکایت از شناخت عمیق او دارد. این موارد نکاتی است که من فکر میکنم در امروز ما در برخی از جایگاهها در حال تغییر است و برخی از چیزها سر جای خود نیستند. پس این مسئله میتواند مهم باشد و نشان دهد که پاسخ دادن به پرسشهای مربوط به ۲۸ مرداد تا چه اندازه اهمیت دارد.
اکثر هنرمندان ایرانی، شعرای ورشکسته هستند
وی با بیان اینکه شعر گوهر هنر ایرانی است، اظهارکرد: یعنی اگر نمایش و درام گوهر هنر غربی باشد شعر گوهر هنر ایرانی است و هیچ هنرمند ایرانی نیست که فکر کنم در دورهای تصمیم به شاعری نگرفته باشد یعنی عمده هنرمندان ایرانی شعرای ورشکسته هستند. از طرفی شعر به یک معنا سریعتر با امکانات کمتر به جواب میرسد درصورتیکه برای یک رمان باید دوره آرامش فراوانی را داشته باشی که فرصت نوشتن به دست آید. حتی برای ساختن یک فیلم نیاز به یک سرمایه است و امکاناتی است که داخل وجود فرد نیست از این جهت شعر اولین هنری است که توانست خود را به شکل رسانه در خدمت کودتای ۲۸ مرداد و مخالفت با آن دربیاورد و این انتظار را نباید از قصه و رمان داشت چون نوشتن رمان و قصه نیاز به یک آرامش فضا داشته و من احساس میکنم در آن زمان این آرامش فراهم نبوده است.
امیرخانی ادامه داد: برای شخص من همواره سؤال بود که چرا بعد از کودتای ۲۸ سال ۳۲ آثاری درباره کودتا نداشتیم یعنی در ۱۰ سال پسازآن شاهد آثار درخشانی درباره این کودتا نیستیم. بلکه آثار ادبی و رمان به لحاظ تعداد و عناوین منتشرشده وضعیت خوبی نداشت در کتاب ۱۳۴۸ آقای سیامک مهاجری تحقیق انجام داده در آن میگوید تا سال ۴۸ عناوین کتاب بسیار پایین است. در سال ۴۸ مجدد اوج میگیرد او در حقیقت میگوید نوزایی که منجر به انقلاب و حتی فضای بعد از انقلاب و جنگ شد در سال ۱۳۴۸ به سرانجام رسیده است. اما به نظرم میتوانیم بهراحتی بگوییم از سال ۱۳۳۲ اثر درخشانی در زمینه قصه خلق نشده است حتی آثار مرتبط هم بعداً به وجود آمدهاند مثلاً قصه کوتاه مرحوم عباس معروفی مربوط به سالهای بعد از کودتا هستند که به آن دوره میپردازند اما در آن دوره نگاشته نشدهاند.
مردم خودشان را در کودتای ۲۸ مرداد مقصر میدانستند
این منتقد ادبی افزود: علاوه بر تمام صحبتهای دقیقی که گفته شد یکی از دلایل اهمیت کودتای ۲۸ مرداد در نظر مردم این است که مردم خودشان را مقصر میدانستند. مردم احساس کردند میتوانستند از یک واقعه اجتماعی جلوگیری کنند و این کار را نکردند. حالا این غم و هرمان مثل قیام توابین برای مردم مهم میشود و به راهکارهای جدید فکر میکنند از سوی دیگر در این دهه ما افقی نداریم چون مردم یک دستاورد ملموس را از دست داده بودند بازگشت به آنهم برایشان ناممکن بود و چون خودشان را مقصر میدانستند؛ افق خود را ازدستداده بودند.
امامزاده سانسور در ایران خیلی خوب شفا میدهد!
امیر خانی ادامه داد: من فکر میکنم از دست دادن افق مهمترین چیزی است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ مانع نوشتن آثاری شد که دوران خلقشان طولانیتر است همیشه برای من این امامزاده سانسور یکی از نکات بعد از کودتا بود همیشه فکر میکردم بعد از کودتای ۲۸ مرداد با قویترین سانسور رژیم پهلوی روبهرو هستیم به دلیل اینکه اثری خلق نمیشد. امامزاده سانسور جزو چیزهایی است که در ایران خیلی خوب شفا میدهد حتی اوقاف میتواند خیلی سریع آن را ثبت کند! هر وقت ما چیزی نمینویسیم میتوانیم خیلی سریع آن را به سانسور برگردانیم اما تصور من بهخصوص بعد از وقایعی که خودمان در دهه گذشته پشت سر گذاشتیم عوض شد و من فهمیدم فقدان افق مهمتر از سانسور است و این نمیگذارد ما بنویسیم مثلاً اگر کسی افق روشن، انقلابی و آرمانخواهان داشته باشد اگر آن را درجایی از دست بدهد نوشتن برایش خیلی سخت میشود که این مستقیماً به سانسور برنمیگردد.
امیر خانی در پایان گفت: شاید آن فضای کلی و بسته منجر به فقدان افق شود اما تصور خود من این است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ مهمترین چیزی که مردم از دست دادند و بعداً به مهمترین دستاورد آنها تبدیل شد فقدان افق و پیدا کردن افق بود.