روایت کامبیز دیرباز از سکانس آخر زخم کاری: مو به تنم سیخ شد
مالک، قهرمان فصل اول زخم کاری که در فصل دوم منتظر حضورش در جمع و در متن داستان بودیم با اطلاع دستمالچی از مرگ پسرش وارد قبرستان میشود.
حالا دیگر سمیرا با دیدن مالک دست و پای خود را گم کرده و منگ و گیج به ورود مالک نگاه میکند. مالک با تنه زدن به سمیرا از او میگذرد. به سمت جنازه پسرش میرود. لحظهای میایستد و گریه میکند و بعد به سمت طلوعی و سمیرا بر میگردد و در میان نگاه حیرت زده حاضرین طلوعی را در آغوش میکشد.
حالا کامبیز دیرباز درباره آن سکانس می گوید که مو به تنش سیخ شد.