پیام های حضور دوباره حجت الاسلام صدیقی در نماز جمعه!

حضور بسیار اندک نمازگزاران در نماز جمعه ۲۴ فروردین نشان داد که دست اندرکاران برپایی این مراسم نه تنها جامعه بلکه طرفداران خود را نیز نشناخته اند. اگر تاکنون اتخاذ تصمیماتی مانند حجاب اجباری و فیلترینگ اپ های موبایلی تنها مقاومت اکثریت ایرانیان را برانگیخته بود دعوت از صدیقی به اقامه نماز جمعه هم در عمل نارضایتی بسیاری از مخاطبان همیشگی این مراسم را در پی داشته است.

نویسنده : مهران صولتی

 

اگر چه انتظار برای پیگیری قانونی تخلف منسوب به کاظم صدیقی از طریق احضار به دادگاه ویژه روحانیت از همان ابتدا خوش‌بینانه به نظر می‌رسید ولی توقع برای عدم حضور در نماز جمعه به احترام افکار عمومی کاملا درست و واقع بینانه بود، اما هر چه بود نظام سیاسی تصمیم گرفت که در اقدامی شگفت انگیز این ریسک را بپذیرد که گویا عامدانه قصد دارد در مقابل حساسیت گسترده شهروندان لجاجت ورزیده و نشان دهد که در هم‌چنان بر پاشنه سابق می‌چرخد. تصمیمی که شاید بتوان آن را حاوی پیام‌هایی به شرح زیر دانست:

تداوم جامعه قطبی شده: جامعه ایران به دنبال اعتراضات ۹۶ تا ۱۴۰۱ و غیبت معنادار انتخاباتی از ۹۸ تا ۱۴۰۲ چنان پولاریزه شده که برخی از جامعه شناسان به شکل گیری دو جامعه در مقابل هم باور یافته اند. اکثریتی که آن‌چنان با حکومت بیگانه شده اند که نسبت به تصمیم های نظام سیاسی کاملا بی‌اعتنایی پیشه کرده و حکومت هم از جذب آن‌ها ناامیده شده است، و اقلیتی که هم‌چنان به نظام سیاسی وفادار مانده و از سیاست‌های آن پشتیبانی می‌کنند. البته در رویدادهای پنج ساله اخیر هم شواهد بسیاری برای تشدید این قطبیت می‌توان مشاهده کرد.

جامعه به مثابه‌ی تهدید: توسعه یافتگی یک کشور منوط به رابطه هم‌افزای جامعه و حکومت و دستیابی به معادله؛ جامعه قوی/ حکومت قوی می‌باشد. وضعیتی که در آن دو طرف یکدیگر را به عنوان فرصت تلقی کرده و در پی انحلال یا فروپاشی طرف مقابل نیستند. اما واقعیت این است که در فقدان عزمی برای حرکت به سوی توسعه در ایران امروز و ترجیح یافتن بقاء بر ارتقاء در نظام حکمرانی، تلقی جامعه به عنوان تهدید از سوی بخش هایی از حاکمیت جدی به‌نظر می‌رسد. سیاستی که به دنبال تشکل زدایی سیستماتیک، اتمیزه کردن جامعه و افزایش هزینه‌ فعالیت‌های گروهی می‌باشد.

سرمایه ای به نام وفاداران: انقلاب ها با ترجیح تعهد بر تخصص، و غیریت سازی با مخالفان زیر عنوان ضد انقلاب شهروندان را به خودی/ غیر خودی تقسیم کرده و می‌کوشند تا جامعه ای یک‌دست از نظر ارزشی ایجاد نمایند. از این به بعد انقلاب‌ها دو فرجام پیش‌ رو دارند: نخست بازگشت به وضعیت نرمال، عادی سازی شرایط و حاکمیت قانون که می‌تواند مبدایی برای حرکت به سوی توسعه‌یافتگی باشد، و دوم گریز از نرمالیزاسیون، کش دادن وضعیت انقلابی و حاکمیت فرمان که جامعه را هم‌چنان در وضعیت استثنایی حفظ می‌کند. در حالت دوم است که وفاداران هم‌چنان سرمایه‌ی مهمی برای حکومت به‌شمار می‌روند.

عقب نشینی به مثابه‌ی خط قرمز: زمانی که جامعه و حکومت خود را در مقابل یکدیگر تعریف کنند دوگانه ای شکل می‌گیرد که هریک از طرف ها سویه دیگر را به عنوان تهدید تلقی می‌کنند. در چنین شرایطی جامعه به دنبال معادله؛ جامعه قوی/حکومت ضعیف، حکومت در پی رابطه؛ حکومت قوی/جامعه ضعیف، و البته آن‌چه در عمل تحقق می‌یابد معادله؛ جامعه ضعیف/حکومت ضعیف است که عامل اصلی بی ثباتی، فرسایش سرمایه‌ها و توسعه نیافتگی به‌شمار می‌رود. در شکل گیری این وضعیت فاجعه بار البته حکومت با ایجاد انسداد سیاسی، خط قرمز تلقی کردن عقب نشینی، و بلاموضوع کردن تغییرات نقش اساسی را ایفا می‌کند.

نکته پایانی: حضور بسیار اندک نمازگزاران در نماز جمعه ۲۴ فروردین نشان داد که دست اندرکاران برپایی این مراسم نه تنها جامعه بلکه طرفداران خود را نیز نشناخته اند. اگر تاکنون اتخاذ تصمیماتی مانند حجاب اجباری و فیلترینگ اپ های موبایلی تنها مقاومت اکثریت ایرانیان را برانگیخته بود دعوت از صدیقی به اقامه نماز جمعه هم در عمل نارضایتی بسیاری از مخاطبان همیشگی این مراسم را در پی داشته است.

 

دیدگاه