روایت یک پرسپولیسیِ تیر، که عاشقِ فرهاد مجیدی بود!
پرسپولیسی بودن و علاقه وحشتناک داشتن به فرهاد مجیدی- تولد 47 سالگی مردی که عصاره واقعی استقلالی بودن است.
سال 74 اینقدر ستاره در فوتبال ایران و در ترکیب استقلال و پرسپولیس دیده میشد که توجه کمتر کسی معطوف به ترکیب بهمن و یک هافبک- مهاجم خلاق و تکنیکی بود. فرهاد مجیدی در روزهایی در فوتبال ایران ظهور کرد که فصل گذر از دوران سنتی فرا رسیده بود و در حقیقت بازیکنانی مانند او در فوتبال ایران به تازگی ترند شده بودند. در میان آن همه ستاره باکیفیت ترکیب بهمن، فرهاد مجیدی خیلی زود چشم کادر فنی تیمهای بزرگ را گرفت و در نهایت در سال 76 بود که راهی استقلال شد. اولین تجربه حضور با لباس آبی در زمین، مصادف با شکست سنگین استقلال در دربی 20 تیر مقابل رقیب دیرینه شد و خاطرهای از فرهاد جز یک هند عجیب در اوایل بازی و اخطار در ذهن حتی جدیترین هواداران او نمانده است.
فصل بعد اما و در روزهای کنار کشیدن عجیب پرسپولیس از لیگ، استقلال با ناصر حجازی تیمش را به دست تکنیک ناب و شم گلزنی بالای مجیدی سپرده بود و آبیها با درخشش او موفق به کسب عنوان قهرمانی شدند. درگیری با کادر مدیریتی استقلال باعث شد فرهاد مجیدی در آستانه انتقال به پرسپولیس قرار بگیرد، اما در نهایت این اتفاق رخ نداد و او هر جوری که بود در جمع آبیپوشان باقی ماند. فصل بعد اما پرسپولیس اوج گرفته تحت هدایت علی پروین با آن مدافعان قلدر و سبک بازی سنتی و فیزیکی، اجازه نفس کشیدن به تیم رقیب را نداد و پرسپولیس مانند این فصل موفق به فتح دبل شد.
فرهاد مجیدی در اولین دوره حضورش در استقلال در اغلب بازیهای لیگ فوقالعاده ظاهر میشد، اما هیچ حرفی در مقابل مدافعان قلدر پرسپولیس مانند رهبری فرد، نادر محمد خانی، افشین یا هاشمی نسب نداشته و همیشه کم اثرترین بازیکن دربی لقب میگرفت. انتقال کوتاه مدت به اتریش و راپیدوین با بازگشت زودهنگام فرهاد همراه شد، در نهایت در مهر ماه 79 بود که او بعد از هفت سال استقلال را به مقصد امارات ترک کرده و ستاره الوصل و البته العین لقب گرفت.
در آن فصول نیز هر از چند گاهی شایعاتی در مورد احتمال انتقال فرهاد مجیدی به پرسپولیس مطرح میشد. در تابستان 81 و البته 82 او فاصله زیادی تا پوشیدن لباس قرمز نداشت، اما علاقه شدید به استقلال و تبعات احتمالی این انتقال، باز هم فرهاد مجیدی را از انتقال به تیم رقیب منصرف کرد.
شهریور 86 و باز هم بازی کردن در ترکیب استقلال زیر نظر ناصر حجازی. شرایط در آن مقطع چندان مناسب مجیدی نبود و به نظر او به پاییز دوران ورزشی خود نزدیک شده بود. حتی فرهاد در قهرمانی استقلال در سال 88 نیز نقش چندانی ایفا نکرد، اما جدایی امیر قلعه نویی باعث تولد دوباره او در سومین دهه عمرش در ترکیب استقلال شد.
فرهاد مجیدی ستاره تیمهای مرفاوی و مظلومی در فصول بعد لقب گرفت و اگرچه استقلال موفق به کسب عنوان قهرمانی نمیشد، اما هواداران این تیم از تکنیک درخشان و گلزنیهای فرهاد تا حد ممکن سیرآب میشدند. بعد هم که بازگشت امیر قلعه نویی، آغاز دوباره اختلافات- یک رفت و برگشت عجیب و بالا بردن آخرین جام قهرمانی در بهار 92 با لباس استقلال در ورزشگاه آزادی.
اما این آپدیت فرهاد مجیدی یک تفاوت محرز با ستاره دهه 70 داشت. هر چقدر در اولین دوره این ستاره خوش تیپ برابر پرسپولیس بیاثر بود، در دومین مقطع هر بلایی خواست سر رقیب دیرینه آورد و تبدیل به قاتل قرمزپوشان شد. چهار بار گلزنی برابر پرسپولیس در بدترین روزهای تاریخ این باشگاه، شماره هفت آبی رنگ را تبدیل به بدترین کابوس رقیب کرده بود و آن اواخر دیگر مجیدی به هر طریقی دمار از روزگار مدافعان پرسپولیس در میآورد.
این روند حتی در دوران مربیگری فرهاد مجیدی نیز تکرار شد و سریال مکرر و تکراری قهرمانیهای پرسپولیس در سالهای اخیر فقط به دست کسی قطع شد که همان روز اول قول داد "من به اینا نمیبازم" و واقعا هم نباخت. کسی که مقتدرانهترین قهرمانی تاریخ لیگ برتر را رقم زده و باز هم در روزهای تلخ، دست دل هواداران آبی را گرفت. بزرگترین دلخوشی استقلالیها برای ایستادن جلوی پرسپولیس همیشه فرهاد مجیدی بوده و فصل قبل هم باز این هفت مقدس بود که غرور و آبروی طرفداران این تیم را خرید.
اشکهای تلخ و البته غرورانگیز فرهاد مجیدی در جشن قهرمانی اما خبر از یک جدایی غیرمنتظره دیگر میداد. بعد از اینکه مثل مورینیو در سال 2004 و در چلسی کاری کرد که هواداران سر خود را برابر رقیب بالا بگیرند، ستاره محبوب این روایت باز هم تصمیمی گرفت که کسی انتظارش را نداشت. مثل همه آن روزهایی که در زمین نیز درست در لحظهای زهرش را به حریف میریخت که همه را شگفتزده میکرد. با همان کاراکتر خاص و مغرور و رفتارهایی که فقط مختص خودش بود.
پرسپولیسی بودن و عاشقانه فرهاد مجیدی را از همان سال 74 دوست داشتن هم چیز عجیبی است. من در تمام سالهایی که فرهاد حتی بیرحمانه در محوطه جریمه پرسپولیس غوغا میکرد، در میان تلخی شادیهای حرص درآر بعد از گلزنیهای مکرر در دربی و حتی پس از قطع کردن روند قهرمانیهای پرسپولیس در لیگ برتر با آن جملات آتشین و غروری به رنگ خالص آبی، به شکل غیرقابل توصیفی به هفت محبوب استقلال علاقه داشتم. دلیلش؟ هیچوقت با هیچکس در فوتبال ایران رفیق نبود- خودش بود و خودش، یک تنه استقلال را قهرمان کرد و وقتی رفت که هیچکس فکرش را نمیکرد، مرد پیروزیهای یک نفره.
آنقدر که وقتی پریناز ایزدیار در فیلم "ملاقات خصوصی" گفت "من به خاطر استقلال نه، به عشق دیدن فرهاد مجیدی به استادیوم میرفتم"، یادم آمد که چه احساس مشترکی و چقدر بازیهای رقیب را به عشق تماشای فرهاد روی سکوهای آزادی تماشا کردم. مهاجمی دوست داشتنی و گلزن که بارها گفتند آماده انتقال به پرسپولیس است و قند در دلم آب شد- اما این اتفاق رخ نداد و این حسرت ابدی ماند.