دیدار با مهدی طارمی، بازیکن سال فوتبال ایران

شرح یک همنشینی کوتاه با ستاره فوتبال ایران در دفتر کارش. جایی که او برای اولین بار به سوالات و شایعات پاسخ می‌دهد.

بدن آماده مهدی طارمی حتی از پشت پولو شرت مشکی مشخص است. از حس ششمم کمک می‌گیرم که درصد چربی‌اش را در بیاورم و پیش خودم آنالیز می‌کنم در حد صفر. این چندمین باری است که با مهدی نشسته‌ایم و این دفعه جلوی آدمی نشسته‌ام که بخش ورزشکارانه خودش را شدید توسعه داده.

 مهدی طارمی

او قبلا قوی هیکل‌ترو درشت‌تر بود اما الان قطعا قرص‌تر و عضلانی‌تر و تراشیده‌تر است. انگار که خودش را از وسط خودش کشیده باشد بیرون تا در سنی که سرپایینی حرفه‌ای بازیکنان آغاز می‌شود دنده معکوس را به سمت ارتفاعات جدید عوض کند. پس وقتی درباره شایعات الهلال حرف می‌زنیم می‌گوید: به فوتبال احترام بگذار تا فوتبال هم به تو احترام بگذارد. 

وقتی فکر می‌کنی که الهلال مقاومت روبن نوس را شکسته و مهاجم ملی پوش پرتغال را به ریاض برده خود به خود مغز فرمان تحسین را صادر می‌کند. اما قبلش دوست داری بدانی نکند این فرصتی باشد که از دست رفتنش یک اتفاق منفی در زندگی مهدی باشد؟ 

*این 35 میلیون یورو دستمزد سالیانه درسته؟

- من هم شنیدم اما باید اون کاری رو بکنم که براش صبر کردم و زحمت کشیدم.

روی مهدی به سمت دیگریست. توی دفترش یک تندیس نقره‌ای خودنمایی می‌کند. جایزه‌ای بعد از یکی از بازی‌هایی که یوفا او را به‌عنوان بهترین بازیکن زمین انتخاب کرده. 

- توی سی ال امسال می‌شد پیش بریم. می‌شد اینتر رو حذف کنیم. خیلی فشار زیادی روشون گذاشتیم. حیف شد. 

پس شاید اولویت زندگی درخشش در همین تورنمنت بزرگ باشد. جایی که محل هماوردی همه گنده‌های فوتبال دنیاست. جایی که طارمی با آن استایل منحصر به‌فرد توپ را پیش می‌برد. با آن قوز روی توپ و درک بالا از مهم‌ترین اولویت تاکتیکی فوتبال: فضا. 

* پیشنهاد نیوکاسل واقعی بود؟

- آره.

 مهدی طارمی

*چرا نرفتی؟

- اون موقع فکر نمی‌کردم چنین تیمی بشن و بیان سی ال. اون موقع داشتن برای نیفتادن می‌جنگیدن. فکر کردم پورتو بهتره. بالاخره بازیای بزرگ زیادی داشتیم. گروه پارسالمون با لیورپول و میلان و اتلتیکو بود. نمی‌تونستم از دستش بدم. حالا فرصت هست اما همین حالا هم مثلا پیشنهاد اورتون برام جالب نیست.

حرفمان می‌رود روی بازی آخر دو سال پیش با آتلتیکو و آن بازی دعوایی با تیم سیمئونه. طارمی می‌گوید در دامشان افتادیم. نباید بازی می‌رفت سمت درگیری که آنها در آن کار استاد هستند. با آن تجربه بود که امسال راحت از گروهمان آمدیم بالا.

- سال خیلی خوبی بود کلا ولی پارسال به محض اینکه لیگ پرتغال تمام شد آقای گلش را با صد میلیون بردند.

طارمی می‌گوید داروین نونیز واقعا بازیکن خوبی است اما ارزش‌های بازار فوتبال نسبت به بازیکن فرق می‌کند. 

* پاسپورت؟

- این هم خیلی مهمه. بازیکنی که از یک کشور صاحب فوتبال میاد کار راحت‌تری داره. بازیکنان ژاپنی را ببینین. در ورودی  بازار برای آنها خیلی بازتر از ماس. رفتن داروین به لیورپول هم خیلی ساده‌تر از انتقال یک بازیکن مثل من خواهد بود. 

* البته بنفیکا هم فروشنده بهتری از پورتوست.

- این هم درسته. آنها واقعا در فروش نبوغ عجیبی دارن. دیدید نیم فصل انزو را با چه قیمتی به چلسی فروختن. کارشان را بلدن. پورتو البته باشگاه متفاوتیه و به نظر من خیلی موفق. ما کمتر ممکنه خرید گران‌قیمت داشته باشیم اما همیشه یقه بقیه را گرفته‌ایم. یک روح بزرگ در این باشگاه حکومت می‌کنه. 

* پس راضی هستی از بودن در پورتو؟

- پورتو باشگاه بسیار بزرگیه. پیشینه درخشانی داره. هر سال برای قهرمانی می‌جنگیم و توی لیگ قهرمانان هم اغلب تا پلی آف و بالاتر پیش می‌ریم. طبیعیه که با این بودجه حد رقابت ما محدوده اما هیچکس نمیتونه ما رو ساده فرض کنه.

تلفن مهدی زنگ می‌خورد. همسرش پشت خط سوال می‌کند و مهدی جواب می‌دهد "یه کم دیگه." قرار است شب بروند بوشهر. جایی که مهدی خستگی یک فصل را توی شرجی و دریا و موسیقی و کشتی در می‌کند. یاد اولین روزهای تهران می‌افتیم و اولین حضورش در یک بازی بزرگ. دربی 2-1. مسابقه‌ای که یک بازیکن بزرگ آینده را به فوتبال ایران معرفی کرد. فردای آن روز مهدی را کنار یکی از دوست‌ها پیدا کردیم. تلفنی حرف زدن هم برایش سخت بود. 

زنگ دفتر را می‌زنند یک نفر از کمپ تیم ملی استوک‌های مهدی را آورده. دو آدیداس خوشرنگ. شرکتی بزرگ که اسپانسر طارمی است.

 مهدی طارمی

* خیلی عوض شدی. خیلی پیشرفت کردی بزنیم به تخته! 

- (خنده) ... 

* البته آن بازی دربی را باید 4 سال زودتر انجام می‌دادی. 

- من به تیم‌های پایه دعوت می‌شدم اما نمی‌رفتم. هی پدرم می‌گفت برو نمی‌رفتم .

* چرا؟ 

- یک ایده ‌هایی برای خودم داشتم. 

بعدا که عکس سربازی رفتنش بیرون آمد خیلی تعجب کردیم. اینکه یک نفر فوتبال را رها کند و سربازی‌اش را کامل برود و بعد برگردد و دوباره مثل اول بدرخشد. شاید به همین دلیل است که در 30 سالگی مثل یک جوان 17 ساله پر از آرزو و جاه‌طلبی است. (دیر اومدی زود نخواه برو! ) 

وقتش رسیده که مهدی وقتش را به امیرحسین خیرخواه و محسن قزلباش بدهد. نورها را می‌اندازند روی صورتش. امیر می‌گوید: بیا لبه صندلی. استیل گنگ بگیر. لبخند کمرنگی روی صورت ستاره فوتبال ایران می‌آید. 

* یه کم پررو تر! 

صدای چلق چلق دوربین بلند می‌شود. طارمی روی صندلی یله داده. جوایز فردی را از دکور دفتر شرکتش خارج می‌کنیم و جلوی پایش می‌چینیم. از توپ طلای لیگ (بیست کیلوست لامصب) تا کفش طلا و جایزه بهترین بازیکن لیگ پرتغال. امیر می‌گوید یکی را بردار. مهدی فوری جایزه سی ال را انتخاب می‌کند.آن توپ نقره‌ای زیبای توخالی.  

" رویایی دارم. "

مهدی طارمی

مهدی طارمی

مهدی طارمی

منبع: ورزش3
دیدگاه