رویای ناتمام محمد در آبادان

 اگردر آبادان به دنیا بیایی با عشق صنعت نفت و برزیل بزرگ می‌شوی، در آنجا رنگی به جز زرد معنایی ندارد و همه چیز با تم زرد قناری چشمتان را می‌گیرد و‌ البته تکرار مکرراتی از آبادان که همه شنیده‌ایم.

اگر در آبادان به دنیا بیایی در زندگی‌تان دریبل اولین چیزی است که یاد می‌گیری، خیلی زودتر از الفبا، جمع و ضرب و … به عشق رسیدن به پیراهن صنعت نفت بزرگ می‌شوی تا یک روز آن را بپوشی و تا آخر عمرت پزش را بدهی و بگویی من هم برایش عرق ریخته‌ام.

اگر در آبادان به دنیا بیایی باید خیلی خوش شانس باشی که در کوچه اسمی دست و پا کنی، به تیم محله برسی و در روز تست صنعت نفت فوتبالت بگیرد و همه این‌ها به کنار مربی خوشش بیاید و تازه بروی تیم پایه‌. حمود ۱۹ ساله خان ششم را با دلبری از  عبدالله ویسی در همان تمرینات تیم‌های پایه صنعت گرفت تا تو را مجاب کند لیگ بیست و سوم را با او در ترکیب اصلی شروع کند. حمود همچین چند روز قبل مقابل پرسپولیس در دیدار دوستانه فیکس تیمش بود تا ستاره شدن را مشق کند.

اگر در آبادان به دنیا بیایی، برای رسیدن به اولین شادی گل در ورزشگاه تختی پیر و قدیمی رویا می‌بافی و حمود هم به این رویا از همیشه نزدیک‌تر شده بود، تنها هشت روز تا اولین بازی در لیگ برتر آن‌هم مقابل استقلال جلوی چشمان همشریهانش.  تا با توپ برای همشهریانش دلبری کند، دریبل بزند و با توپ وسط فوتبال ایران برقصد و فوتبال ایران را شوکه کند.

حمود آبادانی‌ها تا ساعت ۹ شب گذشته در تمرین تیمش بود اما ساعاتی بعد در تصادفی وحشتناک با موتورسیکلت مواجه شد و این‌بار زندگی را دریبل زد. عجمی‌پور که فامیلش باب لقبی مثل عجمینیو  برای بیشتر دیده شدن بود اما امان از تقدیر.

با مرگ تلخ حمود، آبادان دوباره سیاه می‌پوشد. روحت شاد عجمینیو!