شجاع خلیلزاده: دلم خیلی پر است و از این حرف خندهام میگیرد!
شجاع خلیلزاده پس از بازی با فولاد گلایههای تندی را خطاب به هواداران تراکتور مطرح کرد.
به گزارش جهان مانا ، شجاع خلیلزاده پس از پیروزی دو بر صفر تراکتور برابر فولاد در جمع خبرنگاران حاضر شد و ضمن حمایت از محمدرضا زنوزی و بازیکنان تراکتور، از هواداران این تیم بابت عدم حمایت از بازیکنان گلایه کرد.
صحبتهای شجاع خلیلزاده را در ادامه میخوانید:
یک برد خوب به دست آوردید و به جمع مدعیان برگشتید.
چند هفته خوبی نداشتیم و خدا را شکر توانستیم با یک بازی خوب به جدول برگردیم. امیدوارم بازیهای بعدی بتوانیم نتایج خوبی بگیریم و دل هواداران واقعی تراکتور را شاد کنیم.
هوا سرد بود و هواداران هم ناراضی بودند و در تمرین اعتراض کردند. به عنوان کاپیتان چه صحبتی دارید؟
من بعد از بازی با استقلال صحبت کردم و از تمام هواداران عذرخواهی کردم، چون فوتبال است و پیش میآید. تیم ما جواب است و نیاز به زمان دارد. خدا را شکر الان امتیازات خوبی جمع کردهایم و بالای جدول هستیم. نمیخواهم درباره هواداران صحبت کنم. دلم که خیلی پر است اما سعی میکنم چیزی نگویم، چون اگر چیزی بگویم، ممکن است برخی ناراحت شوند.
دلتان از هواداران پر است؟
بگذارید صحبت نکنم. فعلا درباره این موضوع صحبت نکنم بهتر است. اگر بخواهم چیزی بگویم، حاشیه ایجاد میشود.
در تیم ملی دو بازی فیکس بودید و اینجا هم با یک روز تمرین فیکس بودی و عملکرد خوبی داشتی.
هم کادرفنی تیم ملی و هم آقای خمس در جریان بودند که من اصلا نباید در این مسابقه بازی میکردم. ما سه روز قبل بازی کرده بودیم و مسیرمان هم طولانی بود. با یک جلسه تمرین بازی کردیم و اگر دقت کنید بازیکنان سپاهان و سایر بازیکنان بازی نکردم. تنها بازیکنی که در این هفته بازی کرد، من بودم. بدنم ریکاوری نشده بود اما بازی کردم. اواخر بازی فشارم افتاده بود و سرگیجه داشتم و گفتم تعویضم کنند. خدا را شکر مهم سه امتیاز بازی بود که به دست آوردیم و توانستیم دل هواداران واقعی تراکتور را شاد کنیم.
گوستاوو میگفت کاپیتانی مهم نیست و مهم پیروزی تیم است. شما هم بازوبند را به او دادید.
کاپیتان سوم تیم، آقای قنبری است. من به خود آقای گوستاوو گفتم. آن زمان، زمانی نبود که گوستاوو به آن طرف زمین برود. من به او گفتم بازوبند را به قنبری بدهد اما گوستاوو بست. این مسائل مهم نیست. تیم یکدلی داریم و مهم نیست چه کسی بازوبند میبندد. یک تکه پارچه است. همه ۱۱ بازیکن در تیم ما یکدل هستند و هیچ حاشیهای نداریم. از خبرنگاران تقاضا دارم دنبال حاشیه نباشید که چه چیزی در رختکن و بیرون رختکن گفته میشود. لطفا از تیمتان حمایت کنید، مثل تیمهای پایتخت و اصفهان و ... . اگر دقت کنید خبرنگار آن تیمها برای تیمشان حاشیه درست کنند. البته شما به دل نگیرید؛ شاید منظورم افراد دیگری هستند. نیایند دنبال پچ پچ کردن باشند و برای تراکتور حاشیه درست کنند. بگذارید تیم در آرامش کارش را انجام بدهد. من میخواهم گله کنم؛ یکسری چیزها را اولین بار است که در زندگی فوتبالیام تجربه میکنم. ۱۵ سال است بازی میکنم اما چنین چیزی ندیدهام. هوادار عزیز، قربانت بروم، عزیزدلم...
اینکه فقط آقای خمس تشویق شد و شما نه؟
نه. اصلا همه تشویق شوند. من خیلی ناراحتم. به من میگویند صحبت نکن. آقای مظفری هم اینجا است و به من میگویند حرف نزن. من دلم واقعا پر است و نمیتوانم حرف نزنم. بازیکن به رختکن میآید، واقعا ناراحت میشوم. بازیکن تیمتان است. شما اگر عشق به تیمت داری و میگویی عاشق تراکتور هستم، پایش بایست؛ عاشقانه بایست. نه اینکه با یک یا دو باخت زیرش را خالی کنی و در استادیوم جوی باشد که بازیکن من میخواهد بازی کند، بلرزد. بازیکن قبل از بازی و ده دقیقه اول بازی در استادیوم خانگی خودمان استرس این را داشته باشد که گل نزند و فحش بخورد.
هوادار عزیزم، قربانت برم، ما دوستتان داریم، همه این بازیکنان با جان و دل بازی میکنند. فکر نکن در تیم تراکتور کمکاری میشود. کدام بازیکن در تراکتور میخواهد نتیجه نگیرد؟ من دست آقای زنوزی را خودم شخصا میبوسم. همچین آدمی در زندگیام ندیدهام. من نه نیاز به آقای زنوزی دارم و نه شخص دیگری؛ خدا را شکر در فوتبالم همه چیز دارم. من به تراکتور آمدم که با بازیکنان یک افتخاری کسب کنیم. آمدیم اینجا کنار هم باشیم. از مدیرعاملتان حمایت کنید.
چند وقت است چیز خیلی جالبی میبینم؛ عذرخواهی میکنم، شاید ناراحت شود اما میگویند آقای زنوزی دلال است. آقا، تیم خصوصی است و از جیبش میدهد. کسی که مالک باشگاه است، دلالی کند؟ این را میشنوم خندهام میگیرد. میخواهم این را بگویم، خندهام میگیرد. شاید یکسری از شما ضد آقای زنوزی باشد. کدام آدم میآید ۴۰۰-۵۰۰ میلیارد از جیبش هزینه کند و از تیم خودش دلالی کند؟ چنین چیزی را باورتان میشود؟ من خندهام میگیرد. شما که خبرنگار هستید و همچین مسائلی را میزنید، میشود به من بگویید؟ بروید پشت مالک باشگاهتان باشید. ما یکی دو سال دیگر از اینجا میرویم. آمدیم به تراکتور کمک کنیم و عاشقانه برای این تیم بازی میکنیم.
من شخصا نباید این مسابقه را بازی میکردم اما آقای خمس نیاز داشت و با من صحبت کرد و با جان و دل بازی کردم و شاید هم مصدو میشدم. ببخشید زیاد صحبت میکنم اما دلم واقعا پر است. چیزهایی را در تمرین دیدم. هواداری که سر تمرین تراکتور میآیی و به بازیکن بی احترامی و فحاشی میکنی، این بازیکن تیمت است. من شما را دوست دارم و باید پایت بایستم؛ پس پای تیمت بایست. من شما را هم دوست دارم که اینجا هستم. با جان و دل برای شما بازی میکنیم. مگر میشود بازیکنی برای تراکتور کم کاری کند؟ چنین چیزی هست؟
شما قبلا هم تراکتور بودید بودید. چنین جوی بود؟
من ندیدم. من در تراکتور بازی کردم و با آقای تونی بودم، با آقای قلعهنویی بودم، با آقای خطیبی بودم. من همچین جوی که الان در تراکتور هست، هیچوقت به چشمم ندیدم.
فکر میکنی علتش چیست؟
من واقعا نمیدانم. مگر میشود؟ ۱۱ بازیکن در زمین میدوند و اصلا دیده نمیشوند. همچین چیزی را باورم نمیشود.
بازیکنان با هوادارن قهر کردند؟ آقای حسینی گل زد و هواداران تشویقش کردند اما هیچ عکسالعملی نشان نداد.
نه. من یک گله از هواداران عزیز دارم. انقدر گله دارم که ... دیدید هواداران چطور هستند و دو بچه جمع میشوند و مجازی میآیند و دو تا فحش هم میدهند. برای من مهم نیست. برای من خود تراکتور مهم است. مثل هواداران واقعی که در سرما میآیند، ما هم تلاش میکنیم. شاید بگویند پولت را میگیری اما اینطور نیست. خیلیها پول میگیرند و بازی نمیکنند. ما با جان و دل برای تراکتور بازی میکنیم. من هر چه در توانم باشد، برای تراکتور میگذارم و خودشان هم میدانند.
مهدی عبدی، بازیکن تیمتان است. درست است؟ اشتباه کرد؛ شما تشویق کن که برگردد. آن برادر بزرگوار بچه محل من است و دوستش دارم اما الان چه کسی در تیمت بازی میکند؟ مهاجمتان کیست؟ پاس گل داد دیگر. درست است؟ بعد از گل تشویق شد، قبل از گل هو میشد. چطور تشویق کردنی است؟ یا تشویق نکن و یا درست تشویق کن. این حرفها را هیچ بازیکنی نمیزند و شاید خودم را هم خراب کنم اما من به خاطر بازیکنان تیمم میگویم. من پشت بازیکن تیمم هستم، حتی اگر فحش بخورم. من دستهایم میلرزد و استرس هزارتا چیز را در رختکن دارم. یک بازیکن در رختکن خوشحال نبود. هوادار ما اصلا خوشحال نبود که ما بردیم. من خوشحالی در استادیوم ندیدم. فقط منتظر بودند بازی تا دقیقه ۱۰ مساوی باشد و هو شویم. استرس بازیکنان در رختکن این است. حالا فردا سر تمرین بیایید و بگویید کاپیتان نیست. این بازوبند چیست که شما دنبال کاپیتان تیمتان هستید؟
دلیل این اتفاق نتایج بازیهای حساس مثل استقلال و سپاهان نیست؟ تیم امروز خوب کار کرد اما بازیهای مهم را از دست داد.
داداش من، قربانت بروم، من میگویم برد و باخت در فوتبال هست. ما که نمیخواستیم ببازیم. ما میخواستیم ببریم. درست است؟ من آقای خمس را دوست دارم و از نظر من فنیترین مربی ایران است و همیشه از او حمایت کردیم. همه بازیکنان تیم در رسانهها و در مجازی از آقای خمس حمایت کردند. به آقای خمس بگویید نزدیکترین شخص به شما کیست؟ من هستم. از هر بازیکنی میخواهید بپرسید. من شخصا میگویم آقای خمس یکی از بهترین مربیانی است که در ایران دیدم. بعد هوادار میزند که فلان بازیکن میخواهد فلان مربی نباشد. مگر میشود؟ حاشیه درست نکنید کارمان را کنیم. الان میگوید یک بازی برده و مصاحبه کرده است. شاید ما بازی بعدی نتیجه نگیریم ولی بازیکن تلاشش را میکند.
دلیلش همان بازیهای مهم است.
قربان شکل ماهت بروم، مگر بازیکن میخواهد ببازد؟ ما هم تلاش میکنیم. فوتبال است و یک روز روزت میشود. شاید نیم فصل دوم سه بازی حساس را بردیم. آن وقت به بازیکن چه میگویی؟ ببخشید، عذرخواهی میکنم؟ من میگویم اگر عاشق چیزی هستی، پایش بمان. عاشق تراکتور هستی؟ پایش بمان.
شرایط بد است.
در شرایط بد هم پایش بمان. من عاشق شما هستم. در برد پشت منی؟ نمیخواهم در برد پشت من باشی، در باخت پشت من باش. در برد همه پشت من هستند و به به و چه چه عالی است. در صفحات مجازی "تو بهترینی"؛ نمیخواهم. در باخت پشت من باش. پس از برد دارم به خانهام میروم، نمیخواهم، نیاز ندارم. مرسی از همه. دلم پر بود صحبت کردم. میخواهید یک عذرخواهی میکنم. من به خاطر شما در استادیوم از دقیقه یک بازی با استقلال فحش خواهر و مادر خوردم و در استادیوم سپاهان هم فحش خواهر و مادر خوردم. یک هواداران تراکتور پشت من ایستاد؟ نه.