توصیه یک دلاری باهنر از سر شکم‌سیری است

به حتم سعدی صاحب سخن زمانی که این بیت زیر را سرود از در قناعت نفس وارد شده بود: چو کم خوردن طبیعت شد کسی را/ چو سختی پیشش آید سهل گیرد/ در مقام شرح این سروده پر از معنای شیخ سخن نیستم. نه در آن جایگاه هستم و نه اصولا ابیات سعدی این اجازه را می‌دهد که تک بعدی بدان بنگریم. ولی آنچه از فحوای کلام بر می‌آید پیشه کردن قناعت در زمان دارایی و آسایش می‌تواند در کنه آن نهفته باشد. و نه لزوما به معنای سختی کشیدن در همه حال که فی‌نفسه سعدی چنین نگره‌ای را در اشعارش مطرح نمی‌کند.

نویسنده : ابراهیم عمران

 درباب «فضیلت قناعت» نیز اصل ماجرا به درویشی صرف ختم نمی‌شود. ور نبود بالش آکنده پر/ خواب توان کرد خزف زیر سر/ ور نبود دلبر همخوابه پیش/ دست توان کرد در آغوش خویش/ پر واضح است که ابتدا به ساکن، داشتن و رفاه را تقبیح نمی‌کند. اگر بالش پر نبود و اگر یار موافق وجود نداشت؛ می‌توان جایگزین‌های سخت و غیرقابل تحمل را امتحان کرد. نه اینکه از آغاز تشویق به ریاضت محض نماید. و نصیحت به زندگی سخت‌گیرانه کند.

حال مراد از نقبی به اندیشه سعدی زدن چیست؟ قرینه‌ای بهتر از گفته‌های از سر سیری جناب باهنر پیدا نمی‌شود. آنسان که توصیه به زندگی یک دلاری می‌کنند! آن همان زندگی بسان بزرگ‌ترین تولید‌کننده ناخالص دنیا. که به حتم این حجم از تولید، نمی‌تواند یومیه‌ای یک دلاری باشد و به گفته سفیر ایران در چین نباید اطلاعات غلط به مردم داد. و در عید چینی‌ها یوآن‌هایی است که خرج می‌شود. حال چرا دعوت به چنین زندگی‌ای می‌کنند؟ مگر رفاه و در آسایش بودن فی‌نفسه مذموم است؟ در کجای دین و عرف نهی شده است؟

درست است که در زمان عسرت، مردم باید تحمل کنند. صبر پیشه سازند. ولی مگر غیر این مردم ایران زمین طی دهه‌های اخیر، کردار دگر هم داشته‌اند؟ خواسته و ناخواسته با همه داشتی و ناداشتی‌ها ساختند. به اندازه توانشان با دولت‌های مختلف همراهی کردند. چه با اراده و چه بی‌اراده شخصی یا گروهی. ولی اینکه از در نصیحت یا خدای ناکرده عتاب و دستور، بشنوند که چنین باید باشند؛ از انصاف به دور است. اگر در چین به فرض مثال چنین هم باشد و فقیر در آن وجود نداشته باشد و فقر را معنای دلخواهی داده باشند که از داده‌های حزبی‌شان، شاید بر آمده باشد؛ آیا به صواب و ثواب است که پیاده کردن آن را در جغرافیای کشورمان خواستار باشیم یا باشند؟! چرا هماره مقایسه‌های اینچنینی انجام می‌شود؟

بارها شاهد مثال‌هایی از این دست هستیم. که بنزین مثلا در کشورهای اطراف چه قیمتی است و اینجا چند است؟ یا یک بطری آب معمولی چه اندازه قیمت دارد؟ چرا یک‌بار هم نمی‌گوییم میزان دستمزد و نرخ تورم آن مکان‌های مقایسه‌ای چند است؟ ثبات قیمتی براساس متغیر‌های اقتصادی چه جایگاهی دارد و نمونه‌های فراوانی از این دست که از کفر ابلیس و زهد اسفندیار هم معروف‌تر است. باور کنیم اگر گاهی حرف نزنیم و بیاموزیم توده مردم، خود با درایت‌تر از این نصایح هستند، به جایی بر نمی‌خورد.

گویا جناب ایشان عزم نامزدی دوباره دارند برای تصمیم گرفتن درباره سرنوشت مردم؛ بد نیست اندیشه‌شان را در جهت رفاه عام سوق دهند. صیقل دادن فکر به آسایش و رفاه روزانه مردم؛ به حتم از توصیه‌های یک دلاری بهتر است. فرجام سخن نیز از شیخ سخن که گفت: دو کس مردند و حسرت بردند: یکی آن‌که داشت و نخورد و دیگر آن‌که دانست و نکرد.

 

منبع: اعتماد
دیدگاه