از هاشمی ٨۴ تا لاریجانی ١۴٠٠؛ آیا عبرتی در کار است؟

١۶ سال بعد از انتخابات ریاست جمهوری ١٣٨۴، اصلاح‌طلبان و اعتدالیون همچنان حسرت اشتباهاتشان در آن آوردگاه می‌خورند. اما این حسرت خوردن مهم نیست. مهم این است که حالا در وضعیتی مشابه آیا آن اتفاقات برایشان درسی شده که برای جلوگیری از تکرارش چاره‌ای اندیشه کنند؟

به گزارش جهان مانا، سال ١٣٨۴ جریان تندرو در حالی توانست پاستور را فتح کند که اولا در فضا نشانه‌ها از احتمال توفیق اصلاح‌طلبان و اعتدالیون کم نبود و ثانیا در مجموع هم رای آنها در دور اول از رای رقبا بیشتر بود. آیا امسال هم چنین است؟

پاسخ مشخص است؛ در فضای کنونی به شکل مشهودی خطر موفقیت جریان تندرو به مراتب بیشتر از سال ٨۴ است و از آن سو مسأله ضربه خوردن جدی به پایگاه رای اصلاح‌طلبان و اعتدالیون به هر دلیلی هم قابل کتمان نیست. اما چیزی که این مخاطرات را تشدید می‌کند اصرار بر عدم همپوشان کردن سبدهای رای نامزدهایی است که مقابل جریان افراطی هستند.

سال ٨۴ قسمتی از اصلاح‌طلبان و مشخصا طرفداران دکتر مصطفی معین تا روز قبل از رای‌گیری دور اول بخش مهمی از حملات خود را متوجه مرحوم هاشمی رفسنجانی کرده بودند. همین جریان به دلیل اتفاقاتی که رخ داد روز بعد از رای‌گیری مشغول جمع‌آوری رای برای آقای هاشمی شد. کاری که دیگر نتیجه نداشت.

حالا در شرایط نسبتا مشابهی اصلاح‌طلبان بر یک شعار اساسی اصرار دارند و اینکه حمایت از هر غیر اصلاح‌طلبی و به عبارتی هر گونه ائتلاف منتفی است. حالا اگر در یک حالت فرضی که احتمالش کم هم نیست، فردای رای‌گیری آقایان لاریجانی و رئیسی در دور دوم بودند، تصمیم اصلاحات چه می‌شود؟ مهمتر اینکه اگر در همین مرحله اول اصلاح‌طلبان بخشی از آتش حمله خود را متوجه او کنند، در چنان حالتی چگونه عقبگرد خواهند کرد؟ حتی اگر فرض بگیریم در آن حالت فرضی با دوگانه رئیسی و جهانگیری هم مواجه شویم باز هم اندیشیدن به پاسخ این سوالات ضروری است چون در نهایت اصلاح‌طلبان نیازمند ائتلاف با لاریجانی و دریافت سبد رای او هستند.

راه حل؛ ائتلاف در چارچوب‌

در هر حالت فرضی دیگری در این انتخابات برجسته کردن شعار «نه به ائتلاف با دیگران» و حمله به علی لاریجانی با توجه به فصل مشترک بخشی از گفتمان و سبد رای دو طرف یک اشتباه بزرگ است. اصلاح‌طلبان از جهات مختلفی و خصوصا 4 سال اخیر و در دولت دوم روحانی، حق دارند که نسبت به ائتلاف با دیگران بدبین باشند اما چاره رفع این بدبینی نفی صد در صدی ائتلاف نیست بلکه چارچوب‌دار کردن آن است. به این معنا که یک ائتلاف در شرایطی شکل بگیرد که تامین لازم را از سوی دو طرف در بر داشته باشد. اگر از امروز به جای شعار نفی ائتلاف، واقعیت یاد شده در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار نگیرد کاملا این مخاطره برای آنها وجود دارد که در شرایط اضطرار و تنگاب زمان و فشار رقیب باز هم به یک ائتلاف بدون چارچوب وارد شوند. ائتلافی که سبد خود را تقدیم کنند اما تضمینی برای دریافت امتیاز و الزام پایبندی به برخی مطالبات از طرف مقابل نداشته باشند.

خلاصه اینکه از هر طرف به صحنه فعلی انتخابات نگاه کنیم به راحتی متوجه می‌شویم که احتمال رسیدن به موقعیتی که در آن اصلاح‌طلبان و آقای لاریجانی بر حسب ضرورت مجبور به همکاری شوند اصلا کم نیست. از سوی دیگر در این سال‌ها بارها از تجربه تلخ سال ٨۴ گفته شده. حالا جریان اصلاح‌طلب و اعتدالی در موقعیتی قرار دارند که باید نشان دهند که اولا صحنه را به درستی و با دقت رصد و تحلیل می‌کنند و ثانیا واقعا اتفاقات سال ٨۴ را از یاد نبرده‌اند و دچار حافظه کوتاه مدت نشده‌اند. فقدان این دو عامل معنایش در عمل چیزی جز سیطره دوباره پوپولیسم بر دولت و کشور نخواهد بود.

منبع: قرن نو

دیدگاه