مصطفی معین وزیر علوم دولت اصلاحات؛
دولت سیزدهم کپی دولت نهم و دهم است/ الگوی طالبان مطلوب برخی مسئولین است/ به زور نمی شود کسی را بهشت برد
وزیر علوم در دولت های سازندگی و اصلاحات می گوید: بازنشستگی اجباری، ️اخراج، تعلیق، لغو قرارداد و یا احضار استادان و دانشجویان دانشگاهها فراز و نشیب و سابقه دیرینهای داشته و دارد. ولی در دولت احمدینژاد بصورت برنامهریزی شدهای به اوج خود رسید و در دولت رئیسی هم ادامه یافته است.
به گفته مصطفی معین، « هدف این اقدامات همانگونه که بعضا از سوی عناصر جبهه پایداری(که بدنه اصلی این دولت را تشکیل میدهند) اعلان شده، یکدستسازی سیاسی و ایدئولوژیک نظام، انجام انقلاب فرهنگی جدید و تشکیل دولت جوان و انقلابی است.»
به گزارش جهان مانا، مشروح گفت و گوی جماران با دکتر مصطفی معین در پی می آید:
بازنشستگی اجباری، ️اخراج، تعلیق، لغو قرارداد و یا احضار استادان و دانشجویان دانشگاهها فراز و نشیب و سابقه دیرینهای داشته و دارد. ولی در دولت احمدینژاد بصورت برنامهریزی شدهای به اوج خود رسید و در دولت رئیسی هم ادامه یافته است. هدف این اقدامات همانگونه که بعضا از سوی عناصر جبهه پایداری(که بدنه اصلی این دولت را تشکیل میدهند) اعلان شده، یکدستسازی سیاسی و ایدئولوژیک نظام، انجام انقلاب فرهنگی جدید و تشکیل دولت جوان و انقلابی است. وزیر کشور دولت رییسی زنده نگهداشتن افکار مرحوم مصباح یزدی را برای آماده کردن جوانان برای گام دوم انقلاب و عصر ظهور اعلان نمود.
متاسفانه در شرایط دشوار تورم طولانی مدت، بیکاری و فساد، طبقه متوسط جامعه رو به زوال گذاشته است و توده مردم گرفتار مشکلات تحریم اقتصادی و ناکارآمدی دولتها و درگیر تنگنای معیشت و سوءتغذیه، تنگدستی و فقر، هزینه سنگین دارو و درمان، تبعیض و افت آموزشی فزاینده در مدارس هستند. شاید در این شرایط، تخریب ساختاری آموزشعالی و دانشگاه توسط این دولت مسئله اول آنها نباشد.
این وظیفه نخبگان علمی و سیاسی و روشنفکران ایرانی است که با ابراز حساسیت، مخالفت خود را با اینگونه مدیریت واپسگرا و ارتجاعی آشکار کنند و نسبت به پیآمدهای خسارتبار عقبماندگی علمی کشور و بیآینده شدن جامعه و کودکان و جوانان ایرانی هشدار دهند. کمک به توانمند سازی مردم در این شرایط پرمخاطره با افزایش آگاهیهای علمی و مدنی، حقوق شهروندی و توانایی تحلیل وضعیت ملی و بینالمللی از وظایف مهم یک دانشمند مسئول و اخلاقمند و دانشگاه زنده و پویا است.
عجیب این است که خواسته یا ناخواسته مجموعه سیستم طوری عمل میکند که هر حرف و بیان و اقدام آنها تحریکآمیز است. این مشخص نیست که امری خواسته است و نفوذی در سیستم است یا ناخواسته و با نداشتن تحلیل درست از شرایط جامعه این اقدامات انجام میشود. عملاً برای خود بحران ایجاد میکنند، و در این بحران سازیها، این مردم هستند که هزینه میدهند و خسارت میبینند. طبیعی است که با ادامه بحرانها، سیستم هم ریزش بیشتری پیدا کند. این یک سوال جدی است که برای من هم وجود دارد.
مردم ما سعی دارند در هر مرحله راهی را انتخاب کنند که کمترین هزینه را برای خود و کشورشان داشته باشد. خشونتپرهیز باشد، مسالمتآمیز و عقلانی وجمعی باشد.
در خبرها آمده بود که فقط در سال ۱۴۰۰ یکصد و شصت متخصص قلب کشور را ترک کردهاند. جراحان برجسته در رشته مغز و اعصاب و غیره مهاجرت کرده اند. برای تربیت یک جراح مغز و اعصاب حاذق، حدود ده میلیون دلار باید هزینه شود. آن کشورها این نخبگان را حاضر و آماده از ما دریافت میکنند. البته ایران از قبل انقلاب هم جزو دارندگان رکوردهای بالا برای مهاجرت بوده ولی در حال حاضر به شدت افزایش یافته است.
عملا" همینطور است. به نظر میرسد احساس میکنند در حال رفع زحمت از خود هستند. مزاحمها را تشویق کنند دور شوند و کمتر مشکل ایجاد کنند! در پی خالصسازی هستند و طبیعی است که هر غیر خودی باید کنار رود، آن هم یا با پای خود یا با اجبار!
در سطح استادان و پژوهشگران برجسته امکان کار علمی در کشور کم است و این عامل مهاجرت، قویتر میشود. حفظ دانشمندان نیازمند اعتماد و رعایت حرمت ایشان است و نه اینکه در دانشگاه تحقیر شوند و یک نیروی حراست کارت آنها را در هنگام ورود چک کند یا با نگاه خاصی به آنها برخورد شود، یا وزارتخانهای آنها را احضار کند و تذکر بدهد. این موارد دافعه جدی ایجاد میکند.
مسأله داشتن منزلت اجتماعی بسیار در حفظ سرمایههای علمی تاثیرگذار است. من چون پزشک هستم بیشتر پزشکان را مدنظر دارم و میدانم که برای آنها مسئله رعایت احترام و منزلت اهمیت زیادی دارد چون اگر منزلت و حرمت نباشد جامعه به انها اعتماد نمیکند. اگر جامعه یا بیمار به پزشک اعتماد نداشته باشد توصیهها و نسخه پزشک شفابخش نخواهد بود.
عملکرد وزیر بهداشت و وزارت علوم را در یک سطح میبینم که شامل انفعال و احتمالاً بی اختیاری است. گمان من این است که افراد جبهه پایداری در ستاد وزارتی خیمه زدهاند و دستاندرکار امور هستند و تصمیمگیری میکنند، بازده آنها خیلی تفاوتی با هم ندارند.
بدترین چیزی که برای یک جامعه میتواند اتفاق افتد ناامنی و بیماری و بیپناهی است که به طور مضاعف جامعه را مستهلک میکند. در وضعیت موجود، جامعه ما گرفتار فقر است و به گفته صاحبنظران تا ۵۰ درصد مردم زیر خط فقر رفتهاند.
سخنی از مرحوم امام خمینی (س) به یادم آمد که در کلیپی توصیهای اکید به هملباسان خود و مسئولین دولتی آن زمان میکند. به آنها میگویند به فکر مردم باشید و مردم را تحت فشار قرار ندهید والا انفجاری رخ میدهد که از انقلاب قبلی هم بزرگتر است و هیچ کسی جان سالم به در نمیبرد. من قریب به مضمون بیان کردم و امیدوارم که این اتفاق رخ ندهد. اگر این انفجار رقم بخورد، با توجه به مواردی که دهها سال است در کشور ما پرچم آنها لگدکوب شده، بر آنها پیام مرگ فرستاده شده و حتی ملتهای آنها ذهنیت منفی از ایران پیدا کردهاند، معلوم نیست در چه وضعیتی قرار خواهیم گرفت. مسائلی را که برای لیبی، عراق، افغانستان، سوریه و غیره رقم خورده است نباید دستکم گرفت.
عاملی که کشور ما و یکپارچگی سرزمین ما را علیرغم گستردگی و تنوع زبانی و قومیتی حفظ کرده عمق فرهنگی و تمدنی ایران است، مردم خطر را زود تشخیص میدهند و زود راهکارهای پیشگیری از آن را پیدا میکنند و اگر زمانی هم لازم بود به شدت از کشورشان دفاع میکنند.
توصیه میکنم در هر شرایطی تلاش مدنی و دموکراتیک و فعالیتهای سیاسی با مشی مسالمتآمیز و پرهیز از خشونت همراه باشد. با دادن امید بویژه به جوانان و بالا بردن سطح آگاهی خود و توانمندی شهروندان در هر شرایطی با تدبیر برخورد شود. مخاطب من هم مردم و بهویژه مسئولان هستند که با خشونت هیچ چیزی حل نمیشود و اگر باشد کوتاه مدت و حذف صورت مسأله است!