خالص سازان در نهایت به جان یکدیگر خواهند افتاد

تداوم خالص‌ سازی، موازنه قوا را علیه خالص‌ سازان تشدید می‌کند و دیر یا زود به جایی می‌رسد که نظم امور جز با افزایش فشار و درگیری حفظ نمی‌شود و جامعه را در ورطه بی‌ثباتی غرق خواهد کرد.

نویسنده : عباس عبدی

پرسش این است که در برابر این جریان چه باید کرد؟ در یک جمله؛ رسیدن به موازنه قوای پایدار برای ایجاد تغییر و تحول، کاری است که باید انجام شود. چگونه؟

از نظر سیاسی تنش‌های درونی جناح غالب رو به تزاید است. پس از حذف اصلاح‌طلبان، اکنون نوبت دو و حتی سه جریان داخلی خودشان رسیده است که حذف شوند. روحانیت سنتی، اصولگرایان سنتی و جریان رییس مجلس هر سه در معرض این حذف هستند مگر اینکه سکوت کنند.

این فرآیند ضرورت خالص‌ سازی است و گریزی از آن ندارند. به موازات این فرآیند، بحران‌های آنان در حوزه‌های اقتصاد، فرهنگ و جامعه و سیاست به ویژه سیاست خارجی که همچنان پابرجاست تشدید هم خواهد شد.

در اقتصاد هیچ تحول ملموسی را در این دو سال شاهد نبوده‌ایم. نه اینکه کاری نشده یا دستاوردی نبوده است، بلکه با آنچه که از دو سال اول یک دولت انتظار می‌رود فاصله عمیقی دارد، به ویژه که وعده‌های رنگارنگی هم داده بودند. نه رشد اقتصادی و نه اشتغال و نه تورم و سرمایه‌گذاری و نه حتی ضریب جینی تغییر ملموسی نکرده است. آنچه که بیش از هر چیز در اقتصاد ملموس است، وجود ناترازی‌های جدی است. در تولید و سطح مصرف موردنیاز، در ناترازی آب، برق، انرژی، بودجه، مصارف و درآمدهای دولت، در درآمدهای خانوار که این موارد اخیر در ناتوانی بر غلبه به تورم فزاینده و بالا بازتاب پیدا می‌کند.

وضعیت جناح غالب در موضوعات اجتماعی و فرهنگی بدتر است، چون با فرآیندهای اصلی در دو زمینه اجتماعی اختلافات اصولی دارند و این اضافه بر ناتوانی مدیریتی آنان است.

مساله زنان، حجاب، آسیب‌های اجتماعی، جوانان و نسل جدید، فرهنگ و هنر و ورزش، در کنار فقر و نابرابری و بیکاری و مهاجرت گسترده، همگی اراده جناح غالب را به چالش می‌کشند.

در حوزه دینداری و سیاست نیز ماجرا روشن است و پیچیده نیست و روند کلی مغایر با نظرات و خواست‌ها یا آرزوهای جناح مزبور است .

ناترازی رسانه‌ای بیش از هر چیز آنان را عذاب می‌دهد. ناترازی بیش از هر جا در سیاست خود را نشان می‌دهد. مجموعه نیروهای رسمی حتی 10درصد جامعه را هم نمایندگی نمی‌کنند و به‌ شدت هم ناکارآمد هستند.

اگر با این چارچوب تحلیلی موافق باشیم، خط‌مشی اصلی اصلاح‌طلبان و سایر نیروهای منتقد؛ فعالیت و حضور سیاسی و رسانه‌ای و فکری با هدف ایجاد یک قدرت بالفعل برای کمک به هر صدایی است که از درون جناح غالب برای تغییر مسالمت‌آمیز و براساس تفاهم است. در حقیقت منتقدان می‌توانند بازی صفر و یک را نپذیرند و بازی با جمع جبری مثبت را جایگزین کنند.

این مسیر مستلزم چند شرط اساسی است. اول از همه اطمینان به حتمی بودن این مسیر و اینکه جناح غالب در مسیر انسدادی در حرکت است. دوم اینکه منتقدین برای خودشان نقش ایجابی و موثر و تعیین‌کننده قایل باشند که از طریق وحدت و تفاهم می‌توانند نیروهایی را درون ساختار فعال کنند که از ادامه این مسیر خطرناک منصرف شوند و در مسیر تفاهم و همراهی با مردم قرار گیرند و این تغییر مسیر را به سود خود هم بدانند، یا حداقل زیان آن را کمتر از ادامه سیاست خالص‌سازی بدانند.

شرط سوم نیز تاکید بر فرآیند انتخاباتی (نه با روند موجود) سالم به عنوان فصل‌الخطاب امور و دفاع از انتخابات آزاد برای عبور از وضعیت بحرانی کنونی است.

 

منبع: اعتماد
دیدگاه