پالس‌های معنادار ریاض به تهران

قریب به پنج ماه از آغاز جنگ غزه می‌گذرد. جنگی ویرانگر که موجب کشته، مجروح و مفقود شدن بیش از ۱۰۰ هزار فلسطینی ساکن نوار غزه شده و به نمودی عینی از یکی از مرگبارترین جنگ‌های قرن بیست و یکم تبدیل شده است. از هر منظر که بنگریم، جنگ غزه از حیث فجایع انسانی، رویدادی متاثرکننده است. با این حال، این جنگ از حیث راهبردی نیز حامل پیام‌های منطقه‌ای و بین المللی قابل توجهی بوده و هست.

به گزارش جهان مانا، به عنوان مثال، این جنگ عملا پرونده توافقات ابراهیم و عادی سازی روابط اسراییل با کشور‌های عربی و مسلمان را روانه بایگانی کرد و به دلیل وسعت جنایات صهیونیست‌ها علیه مردم غزه، آن را حاشیه نشین نموده و از دستورکار خارج ساخته است. در عین حال، این جنگ، اقبال عمومی به جریان‌های مخالف با آمریکا و اسرائیل در منطقه و محیط بین المللی را افزایش داده و چالش‌های جدی را پیش روی اردوگاه غرب و صهیونیست‌ها جهت تداوم کنشگری‌های میدانی شان در منطقه ایجاد کرده است.

جدای از همه این ها، برخی تحلیلگران حوزه سیاست بین الملل بر این باورند که آینده جنگ غزه تا حد زیادی می‌تواند آینده روند‌ها و نظم منطقه‌ای حاکم بر خاورمیانه را نیز تعیین کنند. آینده‌ای که با توجه به شکست‌های پیاپی اردوگاه غرب و به طور خاص آمریکا در قاره آفریقا و البته منطقه غرب آسیا، چندان برای رژیم اسرائیل و دولت آمریکا امیدوارکننده نیست و به نظر می‌رسد بایستی آن را تابعی از تغییر کریدور‌های قدرت جهان از غرب به شرقِ عالم در نظر گرفت. موضوعی که به طور خاص در قالب تئوری پردازی‌های "جان میرشایمر"، نظریه پرداز و دانشمند شناخته شده حوزه روابط بین الملل و استاد دانشگاه شیکاگو آمریکا نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

میرشایمر بر این باور است که تغییر نظم جهانی کنونی از سوی قدرت‌های "چالشگر" و مخالف نظم موجود جهانی، از محیط‌های منطقه‌ای آغاز می‌شود و سپس ماهیتی فراگیر و جهانی پیدا می‌کند. از این رو، جنگ‌های اوکراین و غزه نمود‌هایی عینی از حرکت جهان به سمت یک نظم و سازوکار‌های حکمرانی جدید را نمایندگی می‌کنند. با این همه یکی از نکات مهم و قابل تامل در بحبوحه جنگ غزه، رویکرد خاص و معنادار دولت عربستان در رابطه با ایران و محور مقاومت در منطقه بوده است.

گویی پس از جنگ غزه، سعودی‌ها به نحو آشکار و عیان تری پالس‌های تقویت و پیوند روابط را به تهران ارسال کرده اند و انگار آن‌ها نیز در حال تطبیق دادن خود با نظم و سازوکار‌های حکمرانی تازه در محیط‌های منطقه‌ای و بین المللی هستند. از این رو، عربستان سعودی به طور خاص در قالب ۲ اقدام معنادار، موضع خود در رابطه با تحولات جاری در منطقه غرب آسیا را اعلام کرده است.

۱: عربستان سعودی و چراغ سبز به توسعه روابط ایران با اریتره و سودان

قبل از آغاز جنگ غزه شاهد آن بودیم که طیف‌های مختلفی از دولت‌های عربی در منطقه، به واسطه انعقاد توافق تنش زدایی میان ایران و عربستان، به نوعی با چراغ سبزی واضح و آشکار جهت توسعه روابط با ایران از سوی سعودی‌ها رو به رو شدند. در این راستا، تحلیل‌های مختلفی در مورد قریب الوقوع بودن تقویت و توسعه روابط میان ایران با کشور‌هایی نظیر مصر و اردن نیز به گوش می‌رسید.

با این حال، این روند پس از آغاز جنگ غزه، سرعت بیشتری گرفته و شاهد آشکار شدن چشم انداز‌های تازه‌ای در قالب آن هستیم. به طور خاص در مدت اخیر شاهد بوده ایم که کشور‌های اریتره و سودان که هر دو از موقعیت راهبردی قالب توجهی در منطق شرق آفریقا و در مجاورت دریایی سرخ برخوردار هستند، از اراده خود جهت ارتقا روابطشان با کشورمان تا سطح راهبردی خبر داده اند.

به طور خاص اریتره کشوری است که همراه با یمن بر دریای سرخ اشراف دارد (و توسعه روابط ایران با این کشور به نوعی می‌تواند برگ برنده اعمال کنترلِ قابل توجه بر آبراه‌های منتهی به کانال سوئز را در اختیار کشورمان قرار دهد) و البته که سودان نیز یک کشور نفتی مهم در شرق آفریقا است که به دریای سرخ نیز راه دارد و از اهمیت زیادی در رقم زدن معادلات مهم در منطقه خارمیانه برخوردار است.

جالب اینکه حتی در مدت اخیر گزارش‌های مختلفی دال بر این مساله منتشر شده که ایران و عربستان نوعی اتفاق نظر در حل بحران و جنگ داخلی کنونی سودان را نیز دارند و در این رابطه رایزنی‌هایی هم میان دو طرف انجام گرفته و می‌گیرد. معادلاتی که همه و همه یک پیام را مخابره می‌کنند: سعودی‌ها با تغییر راهبرد‌های خود در رابطه با منطقه، به نوعی در حال تطبیق خودشان با واقعیت‌های جدید هستند و سعی دارند در فضایی نو، وزن خاص خودشان را جهت کنشگری بیابند.

راهبرد جدید سعودی‌ها تا حد زیای ناشی از سرخوردگی آن‌ها از حمایت و کمک‌های غرب و به طور خاص دولت آمریکا به ریاض در شرایط بحرانی و وخیم است. مساله‌ای که در طی سال‌های گذشته تا حد زیادی روابط ریاض-واشنگتن را به سمت سردی هدایت کرده است. حال توسعه روابط ایران و عربستان در منطق خاورمیانه می‌تواند چالش‌های جدی را برای بلوک قدرت‌های غربی و حامیان منطقه‌ای آن‌ها نظیر رژیم اسرائیل ایجاد کند.

۲: بازی معنادار عربستان در معادله یمن

اردوگاه قدرت‌های غربی و به طور خاص دولت آمریکا تلاش‌های زیادی را انجام دادند تا شاید عربستان را وادار و تحریک کنند که در بحبوحه اقدامات انصار الله یمن در دریای سرخ و تنگه باب المندب علیه کشتی‌های اسرائیل و یا کشتی‌هایی که عازم بنادر اراضی اشغالی هستند، علیه یمن وارد دور تازه‌ای از جنگ و تنش شود. در حقیقت این طیف از کنشگران عملا عربستان را در برابر یک انتخابِ تاریخی قرار دادند.

با این حال، سعودی‌ها به صراحت اعلام کردند که قصد ندارند وارد یک جنگ تازه با انصارالله شوند و توافق تنش‌زدایی که میان دو طرف حاصل شده را تضعیف کرده و نابود سازند. البته که انصار الله نیز در این رابطه هشدار‌های لازم را به طرف سعودی داده بود. با این همه، انتخاب عربستان حاکی از این بود که ریاض به این باور رسیده که انصار الله یمن را نمی‌توان با بمباران از بین برد و این جریان ریشه دار‌تر از آن چیزی است که بتوان با برخورد نظامی نابودش کرد.

در این میان، سعوی‌ها به این مساله نیز توجه داشته اند که هر مرتبه با انصار الله برخورد نظامی و سخت شده، این جنبش قوی‌تر از قبل ظاهر شده و توانسته خود را به عنوان یک جنبش انقلابی، قوی‌تر از قبل تقویت کند و معادله تازه‌ای را رقم بزند. از این رو، ریاض بار دیگر یک نَه بزرگ را به اردوگاه قدرت‌های غربی گفت و نشان داد که قصد ندارد، روند تازه ایجاد شده با محوریت سیاست منطقه‌ای خود را تغییر دهد. مساله‌ای که به ویژه در بحبوحه تضعیف موقعیت منطقه‌ای واشنگتن در منطقه غرب آسیا و کلیت خاورمیانه بیش از پیش از اهمیت برخوردار می‌شود.

در این میان، سعودی‌ها به شدت نگران این هستند که مبادا به واسطه همراهی آن‌ها با بلوک غرب و اسرائیل، تل آویو بتواند معادله بازدارندگی در منطقه را به هم بزند و چالش‌های جدی را در سطح منطقه‌ای ایجاد کند. موضوعی که صرفا برای محور مقاومت یک دغدغه نیست و می‌تواند حامل تهدیدات خاصی برای دیگر کشور‌هایی نیز باشد که قبل از جنگ غزه پیوند‌های نسبتا خوبی را با اسرائیل داشته‌اند.

 

منبع: فرارو
دیدگاه
آخرین اخبار
بازار