حلوای مسقط در کام ایران و امریکا
واکنشها به مذاکرات ایران و امریکا در عمان نشان داد هیاهو و رجزخوانیهای قبل از شروع مذاکرات چندان درخور اعتنا نبود. هر چند خوشبینیهای اولیه هم لزوما خبر از توافق دو طرف در آیندهای بسیار نزدیک نمیدهد و باید محتاط بود.

توافق میان دو طرفی که ۴۵ سال طیفی از دشمنی را از قطع رابطه و تحریم و حمله به منافع یکدیگر و درگیریهای نظامی مستقیم تجربه کردند و حتی تا آستانه جنگ پیش رفتند، کار هفته و ماه نیست ولی تا همین جا هم گام بزرگی برای کاهش تنشها برداشته شده. دیدار و مذاکره چند ساعته هیاتهای ایرانی و امریکایی تا اینجای کار یک دستاورد عمده داشته که مذاکره را حالت حیثیتی بیرون آورد و نشان داد که نفس مذاکره نمیتواند چندان غیرشرافتمندانه باشد همچنانکه هیچ جنگی نیز به خودی خود شرافتمندانه نیست، به ویژه وقتی که اجتنابپذیر باشد.
وضع مخاصمهآمیز میان امریکا و ایران در پنج دهه گذشته هزاران میلیارد دلار هزینه نظامی و اقتصادی و انسانی را به دو طرف تحمیل کردهاست. جنگهای فرسایشی و حضور نظامی امریکا در خاورمیانه به ادعای خود ترامپ فقط در دو کشور عراق و افغانستان بیش از هفت تریلیون دلار هزینه برای امریکا داشتهاست. بر طبق گزارشی که ۷ سال پیش مجله اکونومیست منتشر کرد هزینهی این چهار دهه برای ایران بیش از ۳۰ تریلیون دلار بوده. اضافه کردن این ۷ سال پر تلاطم با تورم بالای ۴۰ درصد و خسارتهای ناشی از تشدید تحریمها آمار را از این هم بیشتر میکند. فقط کافی است بدانیم در سال انتشار گزارش اکونومیست قیمت سکه بهار آزادی در حدود چهار میلیون تومان بود و به گفته حسن روحانی رئیس جمهور پیشین خسارتهای ناشی از عدم اجرای برجام در این هفت سال سالانه دست کم یکصد میلیاردلار است.
خسارتها و هزینههای غیرمستقیم شرایط پیشگفته از این هم فراتر است. فقط کافی است آمار فرار مغزها از کشور، وضعیت امید جوانان به آینده، تنشها و خشونتهای ناشی از فقر و نومیدی از شرایط، بحران تغذیه و سلامت، بحرانهای روانی و از دست رفتن اعتماد عمومی و انسجام اجتماعی را نیز در حساب و کتاب خود در نظر بگیریم.
ایران و امریکا اکنون با تجربهی شکست برجام پا به این مذاکرات گذاشتهاند. یکی از کاستیهای برجام در واقع بیتوجهی به نقش اقتصاد در روابط دو کشور و فراهم آوردن شرایط مناسب برای سرمایهگذاری در بخشهای انرژی و حضور امریکا در بازار ایران بود. از این رو برخی باور داشتند که قبل از سال ۹۷ و خروج از برجام، این توافق هستهای عملا کارآیی خودش را از دست دادهبود. حالا چنانکه عباس عراقچی در واشنگتنپست نوشته و پزشکیان هم آن را تایید کرده، در بالاترین سطح تصمیمگیری کشور این کاستی دیده و تصمیم بر آن شدهاست که حضور امریکاییها و سرمایهگذاریشان را در بازار و بخشهای انرژی و صنعتی ایران به رسمیت بشناسد و تضمین کند.
توافق احتمالی آینده در گرو دو چیز است خارج کردن روابط دو کشور از نگاه پرستیژی و حیثیتی و اهمیت دادن به اقتصاد. نزدیک به یک دهه طول کشید که طرفهای مختلف به این نتیجه برسند که تنها از دریچه اقتصاد و تعریف کردن منافع ملموس برای دو طرف میتوان اختلافات سیاسی و امنیتی را به حاشیه راند نه این که بر طرف کرد. یکی از آسیبهای ایران در این یک دهه همواره این بوده که به دلیل انزوای اقتصادی، آن هم به خاطر توهم خودکفایی اقتصادی و تحریمناپذیر بودن فروش نفت، به آسانی از گردونه اقتصاد جهانی کنار گذاشتهشد. در هم تنیدگی اقتصادی کشور با جهان در آینده بزرگترین واکسن مقابل تلاشهای دوباره برای برقراری تحریمها خواهد بود. دونالد ترامپ تنها به این دلیل از وضع تعرفههای گمرکی بر محصولات کشورهای مختلف عقب مینشید که درهم تنیدگی اقتصادی در بازارهای جهانی، تصمیمگیری موثر برای امریکا را در این حوزه دشوارتر میکند.
اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک ایران و غرب ممکن است همچنان سر جای خودش باشد ولی ایران با توجه به پتانسیلهایش اگر بخشی از بازار جهانی شود، به آسانی این سالهای پیش چشم تحریم نخواهد شد و زندگی معیشتی مردم از نوسانات تهدیدهای سیاسی و ایدئولوژیک کمتر در معرض آسیب قرار میگیرد. دلایل هر چه باشد خواه اجبار یا انتخاب، تصمیم به سازش و در اولویت قرار دادن اقتصاد گامی مهم و شرافتمندانه برای نجات مردم از شرایط جانکاه فعلی است