نقدی به رفتار و گفتار رییس سازمان سینمایی در اختتامیه جشنواره فیلم فجر
امروز از کیارستمی، مهرجویی و بیضایی نام میبرید ولی روزگاری نمیگذاشتید کار کنند/حقوق کودکانتان را تضییع نکنید آقای خزاعی!
در اختتامیه جشنواره فیلم فجر محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی در سخنرانی خود به چند نکته اشاره کرده که همه آنها قابل بررسی است. او در پاسخ به منتقدان که حضور بخش دولتی- ارگانی در مقابل بخش خصوصی را بسیار تأثیرگذار دانستهاند، کوتاه و مختصر گفت: پیشتر آثار بزرگی توسط عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی با بودجه نهادها و سازمانهای دولتی تولید شده است.
او البته بیراه نمیگوید، سینما و در شکلی بزرگتر بسیاری از آثار هنری غیرتجاری نیاز به حامی دارند و در بسیاری از نقاط دنیا و کشورهای توسعه یافته نهادهای عمومی هزینه تولید آثار ملی، یا هنرمندان ملی و گاه فراملی را میپردازند.
در مواردی که محمد خزاعی نام برده است، یکی از حامیان اصلی جریان سینمای موج نوی ایران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود، یا فیلم «دایره مینا» ساخته زنده نام داریوش مهرجویی با بودجه دولتی و برای سروسامان دادن و پا گرفتن سازمان انتقال خون ایران ساخته شد؛ این پایه درست است اما پیرو گزاره خزاعی مشکلساز است. اگر بخشی از یک استدلال درست بود، قطعاً همه جواب و نتیجه که گرفته شد، درست نیست. نکته کجاست، اینکه امروز نهادهای حامی همچون سازمان اوج که ارگان فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، فارابی، شهرداری تهران و... نهادهای صرفاً حامی نیستند، بلکه در انتخاب اثر هنرمند و هدایت آثار نقشآفرینی میکنند. هر نهادی میتواند تا حدودی در انتخاب اثری که قرار است سرمایهگذاری کند نقش داشته باشد، اما دستورالعمل و توزیع بودجه بر اساس سلایق تک ایدئولوژیک است که محل بحث قرار میگیرد.
سازمانهای دولتی و ارگانی که تولید پول و سرمایه نمیکنند بلکه از بودجه عمومی و ملی برداشته و باید برای هزینه کرد آن به ملت پاسخگو باشند، صرفاً اینکه نهادی حکومتی است نمیتواند سلایق طیفی و مدیریتی خود را اعمال کند. کافی است نگاهی به یک دوره مدیریت علیرضا زرین در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داشته باشید آن هم در دهه پرالتهاب ۶۰ او از آثار استاد بهرام بیضایی و زندهیاد عباس کیارستمی حمایت کرد، اما سلایق خودش را تحمیل نکرد. مسئله یکدستسازی است.
کافی است به فیلمهای این دوره جشنواره که آقای خزاعی و دوستان او آن را برگزار کردهاند نگاه کنید تا متوجه شوید که شرایط تولید و انتخاب و حضور در جشنواره، تکمحوری است. تقریباً تمامی فیلمهایی که دیده شدند یک آبشخور دارند، انگار در اتاق فکری نشستهاند و به این نتیجه رسیدند که ما در این دوره نیاز به قهرمان داریم و باید برای نسل «Z» قهرمان بسازیم و آن این میشود که همه فیلمهای جشنواره حول محور قهرمانان میچرخد، چه قهرمان سازی در فوتبال چه در جنگ تحمیلی و چه قبل از انقلاب... . آنچه از چشم اندازه جشنواره به دست میآید و مشخص است این ایده در تمام نهادها از یک منشأ میآید. اگر هر سازمانی از یک هنرمند ملی حمایت میکرد تا آنچه فکر میکند را بسازد، قطعاً حرف محمد خزاعی درست از آب درمیآمد و در آن صورت ما در جشنواره انواع و اقسام سلایق سینمایی را داشتیم و برای هر ژانر و گونه نمایندهای بود.
اینکه خزاعی نکات منتقدان درباره سیطره سینمای ارگانی را دوقطبی سازی دولتی و خصوصی میداند که هر دو باید کار کند، در واقع انحراف از واقعیت است. سینماگر و هنرمند در مقاطعی نیاز به حامی دارد، در این شکی نیست و بعضی از نهادها در وظایف قانونیشان است که سرمایهگذار باشند، اما دخالت در ساحت فکری ساخت اثر هنری و تفکیک کردن سرمایه و هنرمند است که پسندیده نیست و مورد نقد منتقدان است.
نکته دیگر اینکه جریانی که محمد خزاعی به آن وابسته است وقتی این بزرگان فیلم میساختند و اکران میشد، حمله میکردند و حتی بعد از گرفتن جایزه جشنواره فیلم کن توسط عباس کیارستمی در فرودگاه دنبال او بودند تا همانجا با او تسویهحساب کنند؛ اما وقتی از سویی تحتفشار هستند و از سویی دیگر دو نفر از آن بزرگان چشم از جهان فروبستهاند و بهرام بیضایی بزرگ در ینگهدنیا است، از اعتبار آنان استفاده کردن، شرط انصاف نیست.
حقوق کودکان و اشتباه رئیس سازمان سینمایی
از دیگر اتفاقاتی که در همین سخنرانی خزاعی رقم خورد یکی اشتباه خواندن دعایی است که ایرانیان در سال تحویل میخوانند، البته اشتباهات لفظی در سخنرانیها امکانش هست و گاهی سخن گفتن ساده هم سخت میشود؛ اما خزاعی در بخش دیگری از این مراسم با دو فرزند دخترش به صحنه آمد و روسری دختر کوچکترش را بوسید و... اگر این رفتار آقای خزاعی جواب به آقای شیخ طادی در افتتاحیه باشد؛ پاسخی سطحی و حتی غیر متوازن و سیاسی است. اگر محمد خزاعی بهعنوان تهیهکننده فیلمی روی صحنه میآمد و عملی در پاسخ به آقای شیخ طادی انجام میداد، میشد آن را در چارچوبی توجیه کرد؛ اما در مقام شخصیتی حقوقی و مقامی دولتی در جایگاهی نیست که به اظهارنظری شخصی جوابی با استفاده از جایگاه حکومتی بدهد.
نکته دیگر اینکه حتی اگر آقای خزاعی درصدد آن هم نبود که پاسخی به پرویز شیخ طادی بدهد و به دنبال ارائه ارزشهای خود بود نیز هزینه کردن از دختران خود امر پسندیدهای نیست. در واقع از منظر حقوق کودکان استفاده از کودکانی که نمیدانند در چه موقعیتی قرار دارند و رفتار بزرگترها چه عواقب مثبت یا منفی برایشان دارد، تضییع حقوق آنهاست. آقای خزاعی میتوانستند کارهای نمادین بسیاری بکنند، اما هزینه کردن از آینده فرزندانشان عملاً کاری اخلاقی نبود. اینکه ما والدین فرزندانمان هستیم، دلیلی بر هر نوع رفتار، حتی رفتاری که از منظر ما بسیار پسندیده است، نمی شود. اگر دختران ایشان بالای سن قانونی بودند و خودشان انتخاب میکردند که در جشنواره باشند و پدرشان روسری آنها را میبوسید، کسی ایرادی نداشت، اما کودکان حقوقی دارند که رعایت آن برای همه الزامی است، چراکه در این سطح و در این پلتفرم (جشنواره فیلم فجر) میتواند الگویی برای رفتار دیگران باشد.
این نگاه یعنی قیمومیت به کسانی که میتوانند عزیزان ما باشند، از اس اساس اشتباه است، متأسفانه رفتار محمد خزاعی نشان میدهد که از منظر بزرگتر به ماجرا نگاه میکنند، چه خانواده او چه خانواده سینما، این نگاه که من میتوانم و امری که از منظر من پسندیده است برای دیگران هم پسندیده است، نگاهی آمرانه و از بالاست. این نگاه جای نقد و تضارب آرا را میبندد و اجازه میدهد تا بقیه را بدخواهان و مغرضان تعریف کنیم.
سرفصل بعدی صحبتهای خزاعی وضعیت سینمای ایران بود و برنامهها و پیشبرد آن است.
خزاعی درباره رونق گرفتن چرخه تولید و اقتصاد سینما گفت: «خیلیها این آمار را ندیدند. بالغ بر ۴۳۰۰ فیلم بلند، کوتاه و مستند در یک سال اخیر در سراسر کشور تولید شد، آثار را که مرور میکنم میبینم سیاهنمایی و ناامیدی رخت بسته که سالیان سال بود درگیر آن بودیم. البته این به این معنا نیست که نقد نکنیم و گونههای مختلف تقویت نشود. چون ما هم به فیلمهای معترض و هم منتقدانه نیاز داریم، اما نقد منصفانه. پس هم باید خوبیها را دید هم زشتیها را.» منبع خبرگزاری ایرنا.
نکته اصلی ما با آقای خزاعی این است که مفاهیم را بر اساس اقدامات خود و دورهاش تغییر میدهد. اگر ۴۳۰۰ اثر ساخته شده و در آن سیاه نمایی (سینمای معترضی که در دورههای قبل محمد خزاعی و طیف نزدیک به او در سینما آن را سیاه نمایی میخوانند) با مفهومی که پیشتر به آن قائل بودند ساخته نشده است، پس یا آن هنرمندان دیگر کار نمیکنند، یا شرایط کار کردن به آنها داده نمیشود، آخر چطور میشود فیلمسازی که تا دیروز آثارش سیاه نمایی تعریف میشده امروز به سفیدشویی مشغول است، چه اتفاقی در این دولت افتاده است که فیلمساز را به آینده امیدوار کرده، معیشت بهبود یافته یا مشکلات جامعه و سیاست و اقتصاد حل شده است. اگر اینها نیست پس سازمان سینمایی و همکارانش آن هنرمندان را از ساخت اثر منع کردهاند و از گردونه بیرون گذاشتهاند و اگر این دو نیست قطعاً آثار کماکان با تعاریف آقایان سیاه نمایی ساخته شده ولی چون در این مدیریت ساخته شده دیگر سیاه نمایی تعریف نمیشود. کافی است مدیران عوض شوند تا آن فیلمهای سیاه، سفید تلقی شوند. این حرفهای معارض نشان میدهد که آقایان بر اساس کیش و منش خود جهان پیرامون را تعریف میکنند.
جشنواره آینده میزان همگرایی با سینما را نشان میدهد
خزاعی سال آینده سینما را سال همدلی و همگرایی میخواند و میگوید که معیشت اهل سینما دغدغه اوست و با اهالی سینما هم دراینباره صحبت کرده. اگرچه کارنامه او و یارانش در برگزاری این جشنواره نشان میدهد که او و سازمان متبوعش با اهالی سینما هنوز به همدلی و همگرایی نرسیدهاند. باید دید سال آینده کدام سینماگران باری دیگر به ساخت اثر مشغول میشوند و در جشنواره آینده چقدر تنوع در تولید خواهیم داشت تا همدلی و همگرایی سازمان سینمایی و سینمای ایران معلوم شود.