برای 20 سالگی شرق
شرق 20 ساله شد! این یک عبارت ساده نیست. شاید در بسیاری از کشورها 20ساله شدن یک نشریه اتفاق ویژهای نباشد، اما در جامعهای با ناکارکردی سیستمهای اقتصادی، مطبوعات همچون دهکهای پایین درآمدی بیشترین فشار را متحمل میشوند و با تغییر وضعیت جریانهای سیاسی، حال و روز مطبوعات نیز متلاطم میشود حکایت دیگری است.
مطبوعات منتقد برای دولت موازی همیشه ثابت، در شرایط مختلف سیاسی و حتی به رغم تغییر دولتها، سوژههای همیشگی هستند بهطوریکه حتی خبرنگاران چنین روزنامههایی نیز در امان نبوده و هر آن در بیم احضار و پاسخگویی به سر میبرند. با این وصف، روزنامهای که بتواند بیست سال مداوم به حیات خود ادامه دهد، شایسته تبریک است.
من معتقدم در یک سیستم هوشمند و پویا، دهها روزنامه منتقد و مستقل از شرق و غرب طلوع میکنند. اتفاقا برخلاف فهم نادرست از امنیت ملی، حضور روزنامههایی چون «اعتماد» و «شرق» در وقایع اخیر بازتاباننده صداهای داخلی بوده است، به گونهای که هم آنچه در واقعیت جامعه میگذشت مکتوم نمانده و هم بیگانگانی که نه به دنبال دموکراسی بلکه تشدید خونریزی و فروپاشی ایران بودند، به عقب رانده شدهاند. رسانههای منتقد داخلی همچون «شرق و اعتماد» در تلاش هستند مرجعیت رسانهای را کماکان در متن روشنفکران دلسوز داخل حفظ کرده و بدون تردید به مثابه میانجیهای اجتماعی عمل نمایند.
در مقابل رسانههای خارجی که بدون مسوولیت و با بدخواهی، ایجاد فاصلههای خونین را دنبال میکردند، این قبیل روزنامهها با ماهیتی میانجیگرانه در کاهش فاصلهها و در فقدان هوشمندی دولت- نگاه کنید به جنبش مه ۱۹۶۸ فرانسه و اتفاقی که در میدانها و شورشهای خیابانی با آن وسعت رخ داد و حضور روشنفکران و اظهارنظر آنها و در نهایت حضور جامعهشناس برجسته در جنبششناسی به نام «آلن تورن» که بعدا پدیده ناآرامیها در فرانسه را از طرف دولت دنبال میکرد- برای فهم عمق علل ناآرامیهای اجتماعی پاییز ۱۴۰۱، کف خیابان را به چالشهای نظری کشانده و بدینگونه در پی گشودن روزنههایی برای اصلاحات بودند. بدینترتیب نزاع خیابان در فرآیند این جریان روزنامهای به نوعی اندیشکده تبدیل شد.
بر این باورم که روزنامههایی چون «شرق» در تولید معرفت و ارتقای جنبش به جنبششناسی نقشآفرین بودهاند. روزنامههای منتقد این دوران به ویژه «اعتماد» و «شرق» با به عرصه آوردن چهرههای نویسنده و متفکر داخلی و همچنین نسلی از روشنفکران دلسوز و آگاه در عرصه نظریهپردازی، زمینههای گفتوگو و واکاوی عمیقتر مطالب را گسترش دادند. بر این باورم که رسانهها و به خصوص مطبوعات با گذر از ژورنالیزم سطحی و خبری به ژورنالیزم تحلیلی و تبیینی ارتقا یافتهاند و نوعی ژانر جنبششناسی ایجاد کردهاند. بدون اغراق این مطبوعات، فراتر از یک روزنامه به نوعی مدرسه و مکتب تبدیل شدهاند.
مطالعات تطبیقی نشان میدهد که این روزنامهها در کلاسی بالاتر از رسانههای پترودلاری که با پولهای هدایتشده، مدیریت میشوند، ظاهر شدند. از سوی دیگر، دشواری کار برای این روزنامهها، سخن گفتن با نسلهای جدید اینترنتی «نتیزنها (Netizens)» که از خلال باز بودن فضای ارتباط جهانی به وجود آمدهاند و اتفاقا در متن ناآرامیها و جنبشها نیز حضور شایان توجه داشتند، بود. مطالعات نشان میدهد وقتی مقالات و تحلیلهای برجسته در چند روزنامه به تحریر در میآمد و با یک واسطه به شبکههای اجتماعی راه مییافت، امکان برقراری ارتباط با این نسل بیشتر فراهم میشد چرا که با رسمیت دادن به صدایشان، آنها نیز بازتاب صدای خود را میشنیدند.
نادیدهانگاری، تبیینهای غلط، پیشگیری از نوشتنها و اجازه ندادن به مطرح شدن مشکلات و مسائل پیچیدهشده و سیاستهای غلط، مسیری نادرست است که خیر و صلاح جامعه را دنبال نمیکند. مسیر درست آن است که نگاه دولت به رسانههای انتقادی که با همه سختیها در داخل ماندهاند و مینویسند، تغییر یابد و سیاستگذاری رسانه بدان سو رود که دهها روزنامه همچون «شرق» از غرب و شرق کشور بر جامعه بتابند و «اعتماد» اجتماعی را گسترش دهند. فرصت را مغتنم شمرده و بیست سالگی «شرق» را به آقای رحمانیان که با پایداری و خلاقیت، «شرق» را به بیست سالگی رسانده و به همه روزنامهنگارانی که امروز در شرق قلم میزنند و آنانی که پیش از این در «شرق» مینوشتند و اکنون امکانی برای نوشتن ندارند، تبریک میگویم.