کربلا و حسادت
یکی از عواملی که عمر سعد را به جنگ با حسین ابن علی کشاند حسادت است. عمر سعد در گفتگویی که با حربن ریاحی دارد می گوید : حسین باید بیعت کند اینگونه به ذلت کشیده می شود او اکنون قهرمان است اما من ... نه ... مگر چه فرقی بین ماست. اگر بیعت کند همه مردم در این ذلت یکسان هستند.
امام حسین (ع) هم وقتی خود به صحنه نبرد می رود در پاسخ به دشمن کینه جو که وقیحانه خطاب به امام (علیه السلام) گفتند: «إِنّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لاَِبِیکَ»؛ (بلکه به خاطر کینه ای که از پدرت به دل داریم، با تو می جنگیم و تو را می کشیم) می فرماید :
قَتَلَ الْقَوْمُ عَلِیّاً وَ ابْنَهُ حَسَنَ الْخَیْرِ کَریمَ الطَّرَفَیْنِ حَنَقاً مِنْهُمْ وَ قالُوا أَجْمِعُوا أُحْشُرُوا النّاسَ إِلی حَرْبِ الْحُسَیْنِ
"آنان با علی(علیه السلام) و فرزندش حسن(علیه السلام) ـ که نیک بود و از پدر و مادری کریم ـ از روی حسادت جنگیدند و اینک گفتند: همگی برای جنگ با حسین(علیه السلام) گرد آیید. "
آنچه در این سالها در عرصه سیاسی اجتماعی تجربه کرده ام این است که بخشی از رقابت ها، جدال ها، نزاع ها و خصومت هایی که در بین گروه های سیاسی، کنشگران اجتماعی و نحله های فکری وجود دارد ریشه در حسادت دارد. حسادتی که بعضا آنچنان شدید است که باعث می شود دستاوردها نابود شود، منافع ملی از بین برود و امیدها تباه گردد. شاید یک درسی که می توان از کربلا گرفت این است که تلاش کنیم «حسادت» در سیاست ورزی و کنشگری ما نقش آفرین نباشد.