افول شأن و منزلت شغل خدمتگزاری

به تازگی بسیاری از سازمان‌ها و ادارات دولتی مشکلات ساختاری را وابسته به کمبود نیروی انسانی تلقی کردند، به طور مثال سازمان آموزش‌و‌پرورش کمبود معلم را یکی از بحران‌های وزارتخانه می‌داند. آنها بر این باورند که با رفع این کمبودها مشکلات اساسی حل خواهد شد.

نویسنده : تقی آزاد ارمکی

 

البته در حوزه‌ نظام پزشکی هم به همین منوال است. این در حالی است که کمبود نیروی انسانی در بسیاری از مشاغل از چندین نکته نشات می‌گیرد. اولین نکته خروج نیروهای متخصص از ایران است. به دلیل شرایط فعلی کشور حجم مهمی از نیروی متخصص از جمله پرستاران، پزشکان، معلمان، اساتید و حتی مشاغل فنی هم مهاجرت کردند، اما برخی دیگر از این‌گونه مشاغل به دلیل درآمدهای پایین خروج کردند و به مشاغل دیگری روی آوردند. آنها احساس می‌کنند که در این مشاغل تنگناهایی وجود دارد و به جایی نخواهند رسید.

نکته دیگر این است که بعد از انقلاب تقریبا از سال ۱۳۶۵ که آغاز سازماندهی فراگیر نظام اجتماعی و نظام اداری کشور بود، افرادی که در آن زمان استخدام رسمی شدند، امروزه به سن بازنشستگی رسیده‌اند. بنابراین این روزها حجم انبوهی از خدمت‌رسانان از ادارات و دیگر سازمان‌ها خارج شده‌اند. این در حالی است که جایگزینی هم برای این افراد انتخاب نشده است. در حال حاضر دانشگاه‌ها با بحران عجیبی روبه‌رو هستند، زیرا بسیاری از اساتید باتجربه و خبره استخدامی دهه ۷۰ بازنشسته شده‌اند.

نکته سوم اراده نظام سیاسی در سازماندهی نیروها است. تصور بر این است که وجود مشکلات در ادارات به خاطر فقدان نیروهایی از نوع نیروی خودی است. به طور مثال در وزارت آموزش‌وپرورش تصور بر این است که اگر چنانچه نیروی خودی وجود داشت، مشکلات این‌گونه نبود. بنابراین یکی از دلایل کمبود نیروی انسانی نبود نیروی خودی در ساختار نظام سیاسی است. افراد عادی جامعه مسیر تخصصی خودشان را پیش می‌گیرند، اما تصور دولت‌ها این نیست. نگاه دولت‌ها به فرهنگ، اقتصاد، آموزش و سیاست خاص است. هر دولت نیروهای خاص مورد نظر خود را وارد آموزش، سیاست و غیره می‌کند. بیشتر این نیروها تنها به دنبال منفعت خود هستند. البته بعد از دوره پایانی آن دولت، نیروها همچنان بر سر کار هستند.

با این حال در این سال‌ها درخصوص فرآیند استخدام فعالیت خاصی نشده است، بنابراین کمبود نیروی انسانی طبیعی است. از طرفی اگر استخدامی هم شده، دولتمردان نیروهای شبیه خودشان را وارد کرده‌اند، بنابراین نیروهای جوانی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدند کمتر وارد بازار کار می‌شوند. بیشتر آنها یا مهاجرت کرده‌اند یا از آن شغل خارج شده‌اند. همین امر مشکل اساسی برنامه‌ریزی در باب به‌کارگیری نیروی انسانی متخصص است، بنابراین مشکل کمبود نیروی انسانی متخصص به‌هم‌ریختگی و بی‌نظمی ساختار سیاسی است.

از طرفی یکی از موضوعاتی که این روزها به آن توجه ویژه‌ای شده است، استقبال کم مردم از حرفه‌هایی مانند معلمی، پرستاری و غیره است. همین بی‌علاقگی منجر به کاهش چشمگیر نیروی متخصص در جامعه شده است. این امر از افول شأن و منزلت جایگاه برخی مشاغل نشات می‌گیرد. حقوق و مزایایی که یک معلم یا پرستار دریافت می‌کند متناسب با زیست و هزینه‌های او نیست. بارها درخصوص افزایش درآمدها به مسوولان هشدار داده بودیم که مشاغلی مانند معلمی و پرستاری که جزو جدانشدنی این جامعه هستند باید درآمدهای متناسبی نیز دریافت کنند. این روزها مشکلات اقتصادی در کلانشهرها به خصوص تهران به قدری همگان را تحت فشار قرار داده که اگر زن و شوهر و فرزندان با همدیگر کار کنند، تازه در این شرایط می‌توانند هزینه یک خانه را تامین کنند. یک معلم یا پرستار با چند شیفت اضافه‌کار و حق‌التدریسی هم توانایی تامین هزینه‌های یک زندگی معمولی را ندارند.

در نتیجه این روزها این‌گونه مشاغل مطلوبیت و محبوبیت خود را در میان مردم از دست داده‌اند. همگی به سوی شغل‌های پردرآمد بازاری مانند خرید و فروش دلار و سکه و املاک سوق پیدا کرده‌اند و متاسفانه مشاغلی که زمانی آرزوی همگان بود به فراموشی سپرده شده است. یک معلم باید درآمد مکفی داشته باشد تا با خیال آسوده به تربیت و آموزش دانش‌آموزان بپردازد.

متاسفانه وقتی هویت بعضی از مشاغل در جامعه مخدوش شود، دیگر کسی حاضر نیست آن شغل را انتخاب کند. این مشاغل، پرهزینه‌ اما کم‌منفعت است. معلم وقتی شخصیت و منزلت نداشته باشد، کسی حاضر نیست درآمد پایین آن را به جان بخرد. منزلت مشاغل خدمات‌رسانی مانند پرستاری و معلمی در ایران به هم ریخته است. البته بقیه مشاغل هم دچار اختلال به اصطلاح بی‌منزلتی شده‌اند و این موجب شده تا کسی برای ورود به این مشاغل رغبتی نداشته باشد.

* جامعه شناس 

دیدگاه