پیام های کاهش شرکت در نماز جمعه حجت الاسلام صدیقی

اعتراض ها حاکی از آن است که انسجام داخلی مبتنی بر اتحاد - انسجام نخبگان در حاکمیت سیاسی،با شکاف های ایجاد شده در آن از جمله بر اثر امامت جماعت صدیقی در نماز جمعه دو روز گذشته تهران، بیش از گذشته آشکار شده و می رود تا صحنه سیاسی کشور، کشمکش های جدیدی را تجربه کند.

نویسنده : فروزان آصف نخعی

نماز جمعه تهران به امامت حجت الاسلام صدیقی بعد از بهت زدگی مردم در باره زمین ازگل که عودت کرده، جعل امضایش و ...برگزار شد. اما تصاویر منتشر شده در شبکه های اجتماعی حکایت از مشارکت اندک در نماز جمعه این هفته تهران می کند. تا جایی که صدای سایت محسن رضایی یعنی تابناک نیز در اعتراض به این حرکت درآمد. سایت تابناک با توجه به مشارکت پایین نمازگزاران در نمازجمعه نوشت: «ستاد نماز جمعه به چه مجوزی حیثیت این گران سنگر انقلاب را برای توجیه عمل ناشایست وخلاف بین یک نفر چوب حراج می زند آیا دست درازی به اموال عمومی حتی اگر باز پس هم گرفته شود که آنهم با فشار افشاگری بود تخلف نیست؟»

اعتراض سایت تابناک حاکی از آن است که انسجام داخلی مبتنی بر اتحاد - انسجام نخبگان در حاکمیت سیاسی، با شکاف های ایجاد شده در آن از جمله بر اثر امامت جماعت صدیقی در نماز جمعه دو روز گذشته تهران، بیش از گذشته آشکار شده و می رود تا صحنه سیاسی کشور، کشمکش های جدیدی را تجربه کند.

اما این شکاف از حوزه نخبگان حاکمیتی، به سرعت به سطوح اجتماعی و هواداران تندروها نیز سرایت یافت. هوادارانی که اغلب از دید اصلاح طلبان رادیکال و میانه رو و اصولگرایان میانه رو پنهان مانده اند. از جمله این هواداران می توان به گزارش تهیه شده در گفت و گو با یکی از نمازگزاران که در بلوار کشاورز در حال رفتن به نماز جمعه بود اشاره کرد. این نمازگزار در پاسخ به این سوال که «نظرتان درباره ماجرای پیش آمده برای آقای صدیقی چیست؟»، گفت: ما که خیلی تعجب کردیم و من شخصا دیگر بعد از این ماجرا پشت ایشان اصلا نماز نمی‌خوانم؛ اگر ایشان بیاید من نمازم را فرادا می‌خوانم؛ حتی به دفتر آقا هم تلفن کردم و این مسئله را گفتم؛ بالاخره شبهه‌ای در خصوص ایشان پیش آمده و تا حل نشود، من احساس خوبی نخواهم داشت.»

آمار عجیب عبدالرضا داوری از تعداد نمازگزاران نیز همه را متحیر کرد و البته از سوی ستاد نمازجمعه تهران نیز تکذیب نشد. او در «ایکس» خود نوشت: «در ابرشهر ۹ میلیونی تهران، فقط ۱۴۲ نمازگزار تا پایان خطبه اول کاظم صدیقی، در نمازجمعه امروز حضور یافته اند. یعنی از بین هر ۵۰ هزار شهروند تهرانی بالای ۱۵ سال، فقط یک نفر در نمازجمعه به امامت کاظم صدیقی حاضر شده است؛ حتی حزب اللهی‌ها و مذهبی‌های سنتی هم به امامت صدیقی معترضند.»

این امر حاکی از آن است که در مقدس ترین امر یعنی نماز جمعه، روند اتحاد - اتحاد بدون انتقاد نمازگزاران هوادار حاکمیت سیاسی، شکاف جدی رخ داده و در روند اتحاد - اتحاد، معیار عدالت به عنوان محور انتقاد وارد تحلیل ها و گفت وگوهای آنان شده است. به عبارت دیگر اعتبار سیاسی حاکمیت، نزد آن دسته از مردم ریزش کرده، که تندروها خواهان مشارکت آنان در انتخابات نبودند، اکنون به هواداران تندروها حتی در نماز جمعه، سرایت کرده است. اما درعین حال باید گفت هواداران تندروها نیز در حادثه زمین ازگل و امام جمعه تهران حجت الاسلام صدیقی از خود منش و شخصیت دیگری به عنوان شهروندان نمازگزار به نمایش گذاشتند. آنان نشان دادند اعتقادات دینی برای پیروی از امام جماعت عادل ، برایشان حداعلای درجه اهمیت دارد، از این رو معیار عدالت که می تواند به عنوان یک معیار اساسی در نهادهای مدنی آنان نیز به حساب آید، از این توانایی برخوردار است که مفهومی اساسی برای گفت و گو با آنان باشد. معیاری که تا این اندازه موثر دیده نشده بود. معیاری که نماز جمعه تهران را برای نخستین بار در طول انقلاب اسلامی، تا این اندازه خلوت کرد.

این وضعیت حاکی است نظام سیاسی اکنون باید سرمایه اجتماعی اعتماد را با قهرکردگان از صندوق انتخابات، همه نخبگان طرد شده حامی حداقل فعالیت در چارچوب قانون اساسی، و هواداران خودش بازسازی کند. موضوعی که با توجه به درگیری با اسراییل و غرب امری حیاتی به شمار می رود.

نقد و هشدارهای مصلحان اجتماعی و فکری

از واهمه نسبت به چنین حوادثی بود که آیت الله مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی نوشت: «هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد. و به عکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می‌گیرد، ... من تاکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد.»

سوال اساسی آن است که هشدارهای آیت الله مطهری و عملکرد حجت الاسلام صدیقی امام جمعه تهران از چه نسبتی برخوردار هستند، و شکاف آشکار شده حکایت از چه امری می کند؟ باید گفت که شکاف آشکار شده، حاکی از تعلیق امر توسعه در کشور است، و اعتماد به عنوان سرمایه اجتماعی، به پایین ترین سطح خود از آغاز انقلاب اسلامی ایران به این سو تنزل یافته است. این وضعیت بسیار پیش از این ها مورد هشدار و نقد مصلحان اجتماعی قرار گرفته بود.

محور نقد بر روند تقسیم بر دو مبتنی بر سیستم حامی و پیرو و به عبارت ساده تر، خودی و غیرخودی قرار داشت. این تفکر در عمل منکر حقیقت نسبی در حوزه اجتماعی و سیاسی شد. انحصار «حقیقت نزد ما است و بس» نافی آن بود که جمهوری اسلامی همواره باید میان حقیقت، باجستجوی امکانات تحقق اش، پیوستگی داشته باشد. بر این اساس حقیقت در حوزه اجتماعی، زنجیر باز کردن و رهایی مردم، تحقق تشکل های تخصصی و مدنی، و در نهایت ایجاد احزاب سیاسی و به قول گیدنز تقویت و ایجاد آگاهی های میانی برای تحقق مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت خویش ، ابتدا در موضع محلی و سپس ملی بود.

قرار گرفتن فهم حقیقت به طور انحصاری، در اختیار یک گروه خاص، و عدم توجه به نسبیت آن در حوزه اجتماعی، آفتی بود که از ابتدای تحولات سال 1358 به جان ایرانیان افتاد. کارکرد این آفت آن بود که انحصاری کردن فهم حقیقت، به هر بهایی، به بهای از دست دادن حقیقت و قدرت ناشی از آن یعنی گروه های مختلف اجتماعی، احزاب ملی، نهادهای مدنی و ... شد. از این رو مبارزه شکل گرفته برای ملت سازی نیز، به پروژه قدرت گیری جناح خاص تنزل رتبه یافت.

آیزنشتات، ویژگی های اصلی روابط کلاینتالیستی (حامی - پیرو) را شامل روابط بر اساس ترتیبات شخصی و مبادله روابط اقتصادی و اجتماعی در آن توضیح می دهد. از نگاه او، رابطه حامی - پیرو ، ضمن آن که داوطلبانه بوده، در عین حال موجب تضعیف همبستگی های افقی منتهی به برابری های اجتماعی و اقتصادی می شود. همبستگی ناشی از نظام حامی - پیرو، مخالف قانون، و براساس فرمان، تحکیم می یابد و مردم مجبورند در زمان های طولانی نقش پیرو را در ارتباط با «حامی» اصلی بازی کنند.

بر اساس نظام حامی - پیرو، نرمالیزاسیون مبتنی بر ترویج فرهنگ خاص و دوری از عام گرایی اجتماعی و رفع تبعیض بود؛ درست آنچه خلاف آن شهید مطهری تئوریسین جمهوری اسلامی ایران، در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی مطرح کرده بود. اما به مرور به دلیل فقدان فرهنگ عامگرا، نهادهای برخاسته از بستر اجتماعی، به خاص گرایی در قالب تقسیم بر دو شدن دائم نیروها دامن زد و اکنون به خوبی آشکار است که بن بست های این روش به چه مشکلات عظیمی منتهی شده است. اکنون باید پرسید عدالت اجتماعی مورد نظر شهید مطهری به چه سرنوشتی دچار شده است؟

 

دیدگاه